پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

یا زهرا(س)

  

 

آنکه رست از جهان فدک چه کند؟
آنکه جست از جهت ، فلک چه کند؟
داستان فدک یا یک حقیقت تاریخى 
فدک ، سرزمین آبادى بود در نزدیک مدینه به فاصله 140 کیلومترى . فدک از اموال خالصه بود. زیرا فدک سرزمینى بود که هرگز به جنگ و غلبه فتح نگردید، بلکه هنگامى که خبر خیبریان به دهکده فدک رسید، همگى حاضر شدند که با پیامبر گرامى از در صلح وارد شوند و نیمى از اراضى فدک را در اختیار پیامبر (ص ) بگذارند و نیمى دیگر را به خود اختصاص ‍ دهند و در برابر آن در انجام مراسم مذهبى کاملا آزاد باشند و حکومت اسلامى امنیت منطقه آنان را حفظ کند.
مى گویند وقتى آیه (( (و آت ذالقربى حقه ...) )) نازل گردید، پیامبر گرامى فدک را به دختر گرامى خود فاطمه (ع ) بخشید. از مرگ پیامبر (ص ) ده روز نگذشته بود که به زهرا (ع ) خبر رسید که ماءموران خلیفه ، ابوبکر، کارگران او را از سرزمین فدک بیرون کرده و رشته کار را به دست گرفته اند. از این جهت فاطمه (ع ) با گروهى از زنان بنى هاشم به قصد باز گرفتن حق خویش ، پیش خلیفه رفت و گفتگوهایى بین دخت پیامبر و خلیفه انجام گرفت . دختر پیامبر (ص ) به ابوبکر مى گوید: چرا مرا از حق خویش ‍ بازداشتى و کارگرانم را بیرون کردى ؟ خلیفه مى گوید: من از پدرت شنیده ام که پیامبران از خود چیزى به ارث نمى گذارند. فاطمه (ع ) فرمود: فدک را پدرم در حال حیات به من بخشیده بود و من در زمان حیات پدرم مالک فدک بودم . خلیفه گفت : آیا براى این امر گواهانى هم دارى ؟ فاطمه (ع ) فرمود گواهان من عبارتند از على ، امّ ایمن و به عقیده بعضى امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) و همه گواهى دادند. سپس على (ع ) به ابوبکر گفت : هرگاه من مدعى مالى باشم که در دست مسلمانى است از چه کسى شاهد مى طلبى ؟ از من شاهد مى طلبى که مدعى هستم یا از شخص دیگرى که مال در اختیار و تصرف اوست ؟ خلیفه گفت : در این موقع من از تو گواهى مى طلبم . على (ع ) فرمود: مدتهاست که فدک در اختیار و تصرف ماست ، اکنون که مسلمانان مى گویند فدک از اموال عمومى است باید آنان شاهد بیاورند.(52)
خلیفه براى اینکه (فدک ) را از تصرف زهراى اطهر (ع ) خارج کند به حدیثى متوسل شد که خلاصه آن چنین است : (پیامبران چیزى از خود به ارث نمى گذارند و ترکه آنان پس از درگذشتشان صدقه مى باشد).
این حدیث را وقتى بر قرآن عرضه کنیم معلوم مى گردد که درست نیست و از جهت عقل هم صحیح نمى باشد که پیامبران براى فرزندان خود ارثى نگذارند همچنان که در سوره مریم (آیه 5 و 6) آمده است : (حضرت زکریا در مقام دعا یادآور مى شود: من از پسرعموها پس از درگذشت خویش ‍ مى ترسم زن من نازاست ، خداوندا مرا فرزندى عطا کن که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد. پروردگارا او را پسندیده قرار بده ).
و نیز در سوره نمل آیه 16 خداوند مى فرماید: (( (و ورث سلیمان داود)، )) یعنى : سلیمان از داود ارث برد، خلیفه وقت بنا به تحریک اطرافیان مى خواست دختر پیامبر (ص ) و شوهرش على (ع ) از درآمد فدک بى نصیب باشند تا نتوانند صدقات را به مردم بینوا و دیگران بدهند و در نتیجه کسانى که به طمع مال دنیا به گرد آنها جمع شده اند پراکنده شوند. دیگر آنکه عده اى در زمان ابوبکر از پرداخت زکات خوددارى کردند و عایدات خزانه بیت المال روبه کاهش گذاشت . فدک سرزمینى آباد با نخلستانهاى فراوان بود که در سال نزدیک هفتاد هزار دینار عایدى داشت ؛ بدین جهت ابوبکر فدک را از دست دخت پیامبر (ص ) خارج کرد و بسیارى دیگر از خلفاى اموى و عباسى از او پیروى کردند. نخستین بار عمر بن عبدالعزیز (فدک ) را به اولاد زهرا (ع ) و بنى هاشم باز گردانید.
بارى ، وقتى خبر غصب فدک را براى فاطمه اطهر (ع ) آوردند خویشاوندان و نزدیکان خود را طلبید و در مسجد رسول خدا (ص ) آمد و در پشت پرده قرار گرفت . مهاجر و انصار وقتى ناله دردناک و آه سوزناک فاطمه را که از خالى بودن جاى پدر و ستم مسلمانان از نهادش برخاست شنیدند، بشدت گریستند. فاطمه اندکى صبر کرد تا سکوت حکمفرما شد آنگاه خطبه غرّایى ایراد فرمود.
در آغاز در ستایش و سپاس خداوند چنین گفت : (سپاس و ستایش ‍ پروردگارى را که دست بخشنده او از آستین آفرینش بیرون آمد و به مخلوقات جهان که در صحراى عدم بودند رنگ هستى بخشید. سپاس ‍ خداى را که ما بندگان را درس سپاسگزارى آموخت و شکرگزارى را وظیفه ما گردانید. او پروردگارى است که قبل از هر چیز بوده و پس از هر چیز خواهد بود). آنگاه فرمود: (این منم فاطمه دختر پیغمبر که بر یگانگى اللّه گواهى مى دهم و اعتراف مى کنم که محمّد، پدر من ، بنده و فرستاده اوست . شما اى گروه مهاجر و انصار با پیغمبر خود پیمان بستید که دین وى را با دستان خویش بگردانید و دنیاى بشریت را در گرد محور دین او گردش ‍ دهید).
آنگاه درباره اسلام و کتاب خدا و عترت پیامبر و بر پاى داشتن نماز و روزه و حج و جهاد سخن گفت و سپس فرمود:
(اى مردم مسلمان ! به شما سفارش شده است که ما را ترک نگویید و فرزندان پیغمبر خود را تنها نگذارید و عترت او را پاس دارید).
دیگر بار خود را معرفى کرد و فرمود: (... در برابر این قبر مقدس که ایستاده ام کسى را یاراى دروغ گفتن نیست . من سخنى به گزاف نمى گویم ... این پدر من است که اکنون در این مزار خفته ... پدرم محمّد (ص ) آمد و شما را در مدرسه فضیلت و اخلاق ، درس اخلاق و فضیلت داد و آیین انسانیت را به شما آموخت . این شما هستید که تا او جان به جانان تسلیم کرد به عهد قدیم و دوره جاهلیت برگشتید و سر ناسازگارى پیش گرفتید... و آهنگ نفاق و فراق پیش گرفته اید... گمان مى کنم شیطان به مغزهاى شما سلطه یافته و پاى بى پرواى شما را از راه به بیراهه کشانده است ). سپس کلماتى گفت که همچون پتک بر مغز غاصبان حقش فرود آمد. فرمود: (چه کسى گفته فاطمه از میراث پدر محروم است . آن کیست که حصار قانونى ارث را شکسته و آیات قرآنى را به هواى نفس خود تفسیر مى کند. اى مهاجر و انصار، من از گفتار این پیرمرد غرق حیرتم ابوبکر چنین فکر مى کند که خود مى تواند میراث ابوقحافه را در اختیار گیرد، امّا میراث محمّد بر فاطمه حرام است . کسى حق ندارد در برابر قرآن از پدرم حدیث نقل کند). آنگاه فاطمه زهرا (ع ) آیاتى از قرآن مجید تلاوت فرمود: از سوره نمل آیه (( (و ورث سلیمان داود) )) که قرآن از میراث خوارى سلیمان و میراث گذارى داود سخن مى گوید. سپس از سوره آل عمران گفتار زکریا و از سوره نساء دستور ارث را بر مهاجر و انصار فرو خواند و سپس فرمود:
(اى مهاجر و انصار با این آیات روشن چه مى گویید و چگونه مى خواهید یک قانون عمومى را به یک روایت فردى متزلزل سازید؟ چگونه مى خواهید فاطمه دختر محمّد را که جگر گوشه او و پرورش یافته اوست از میراث پدرش محروم سازید؟) و سپس روى به ابابکر کرد و با خشم و تندى فرمود: (من در روز رستاخیز گریبان تو را خواهم گرفت و حق پایمال شده امروز را از تو باز خواهم ستاند).
سپس روى به جوانان مدینه و بعد از آن روى به قبایل و انصار کرد و فرمود: (اى جوانان غیرتمند! اى یاران و یاوران فداکار اسلام ! این چه سستى و سهل انگارى است که پیش گرفته اید؟ اى گروه انصار چرا همچون یخ فسرده اید و خاموشید در حالى که مشتى ریاکار و ناسزاوار، حق مرا و یادگار پدرم را از کفم مى ربایند. شما که زر در کف و زور در بازو دارید چه شده است که از جاى نمى جنبید؟ کو آن بازوان کمانکش و کجاست آن مشتهاى کوه فرسا که به جنگ کفار مى رفتید؟ چه نیکو برخاستید و چه نکوهیده بر جاى نشستید و خاموش شدید؟). ابوبکر در برابر منطق کوبنده دخت پیامبر چاره اى جز تسلیم نداشت ولى بدخواهان نگذاشتند که حق به حق دار رسد و خلافت و ولایت در موضع اصلى خود قرار گیرد. سخنان آتشین زهرا (ع ) آن چنان تاءثیرى بر جاى گذاشت که بیم انقلاب و شورش ‍ همه قدرتمندان را دچار هراس بزرگى کرد. زهراى اطهر (ع ) سوگند خورد که دیگر با ابوبکر و عمر سخن نخواهد گفت . آنگاه روى از مردم به سوى قبر مطهر پدر بزرگوارش گردانید و خود را با حال پریشانى روى قبر پدر انداخت و فرمود: (پدرم آنها بر من ستم کردند بزودى در روز رستاخیز کیفر کردار خویش را خواهند گرفت . پدرم تا زنده ام بر تو مى گریم و چشم من از ریختن اشک باز نخواهد ایستاد...).
زنان بنى هاشم بسیار گریستند و دختر پیغمبر (ص ) را از قبر پدر کنار کشیدند و افتان و خیزان به خانه بردند.
همسر فاطمه زهرا (ع ) على مرتضى (ع ) نیز در این زمان تاریک که ابرهاى فتنه ، خورشید حقیقت را پوشانده بود، فاطمه (ع ) را به صبر و شکیبایى دعوت کرد و خود نیز - براى اینکه درخت نوپاى اسلام از ریشه نخشکد - 25 سال (خار در چشم و استخوان در گلو) صبر کرد.
فاطمه زهرا دخت گرامى پیامبر بر اثر مصائبى که (اگر بر روزهاى روشن مى ریخت آنها را به شبهاى تار مبدل مى کرد) کم کم ناتوان و ضعیف شد و به روایتى سوم ماه جمادى الاخره پس از 75 یا 95 روز بعد از وفات پدر بزرگوار خود چشم از جهان فرو بست .
فاطمه زهرا (ع ) به همسر گرامى اش وصیت کرد: جنازه ام را شبه بردارید و شب دفن کنید. و چنان کردند که فرموده بود، جانگدازتر از همه آنکه محل قبر دختر یگانه رسول اکرم (ص ) هنوز روشن نیست ، برخى آنرا در بقیع و بعضى در کنار قبر منور رسول اکرم (ص ) مى دانند.
على (ع ) با چشمانى اشکبار جنازه عزیز خود را در قبر پنهان کرد و آن را - پى آنکه علامتى بر روى آن نهد - از خاک بیاکند و این اشعار را با دیدگانى اشکبار و حالتى پریشان زمزمه کرد:
(( نفسى على زفراتها محبوسة
یا لیتها خرجت مع الزفرات
لا خیر بعدک فى الحیوة و انما
ابکى مخافة ان تطول حیاتى )) (53)

و دست فرزندان عزیز و یتیمان زهرا (ع ) حسن و حسین و زینب و امّ کلثوم را گرفت و به ماتمکده اى که جاى زهرا در آن خالى بود باز گشت .(54)

فاطمیه

     

     عشق یعنی عشق ناب فاطمه(س)

 

لاله‌ها پژمرده بلبل را دگر آوا نبود                                 هیچ کس در باغ، مثل باغبان تنها نبود

یک مدینه دشمن و یک خانه‌ی بی فاطمه                      بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود

روی سیلی خورده زهرا شهادت می‌دهد                     از علی مظلوم‌تر مردی در این دنیا نبود

نیست جایز خانه کفار را آتش زدن                                ای مسلمانان مسلمان بود زهرا، یا نبود؟

ای جنایت کار، ای بیدادگر، رویت سیاه                       اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود

مصطفی از تو مودت خواست، تو سیلی زدی                   بی حیا سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود

ریخت دشمن بر سر زهرا، ولایت را ببین                            بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود

من نمی‌گویم چه شد گویند در چشم علی                            سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود

ای مدینه آتش غیرت چرا آبت نکرد                                    جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود

آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت                                 در سقیفه اتفاق افتاد، عاشورا نبود

         

       غلامرضا  سازگار(میثم)

آغاز پیدایش شیعه و کیفیت آن 
آغاز پیدایش ((شیعه )) را که براى اولین بار به شیعه على علیه السّلام (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت علیهم السّلام ) معروف شدند، همان زمان حیات پیغمبر اکرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامى در 23 سال زمان بعثت ، موجبات زیادى در بر داشت که طبعا پیدایش چنین جمعیتى را در میان یاران پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایجاب مى کرد (9) .
الف :
پیغمبراکرم در اولین روزهاى بعثت که به نص قرآن ماءموریت یافت که خویشان نزدیکترخود را به دین خود دعوت کند (10) صریحا به ایشان فرمود که هر یک از شما به اجابت دعوت من سبقت گیرد، وزیر و جانشین و وصى من است . على علیه السّلام پیش از همه مبادرت نموده اسلام را پذیرفت و پیغمبراکرم ایمان او را پذیرفت و وعده هاى خود را (11) تقبل نمود و عادتا محال است که رهبر نهضتى در اولین روز نهضت و قیام خود یکى از یاران نهضت را به سمت وزیرى و جانشینى به بیگانگان معرفى کند، ولى به یاران و دوستان سرتاپا فداکار خود نشناساند یا تنها او را با امتیاز وزیرى و جانشینى بشناسد و بشناساند ولى در تمام دوره زندگى و دعوت خود، او را از وظایف وزیرى معزول و احترام مقام جانشینى او را نادیده گرفته و هیچگونه فرقى میان او و دیگران نگذارد.
ب :
پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به موجب چندین روایت مستفیض و متواتر - که سنى و شیعه روایت کرده اند - تصریح فرموده که على (12) علیه السّلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است ، هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد و داناترین (13) مردم است به معارف و شرایع اسلام .
ج :
على علیه السّلام خدمات گرانبهایى انجام داده و فداکاریهاى شگفت انگیزى کرده بود؛ مانند خوابیدن در بستر پیغمبر اکرم در شب هجرت (14) و فتوحاتى که در جنگهاى بدر و اُحد و خندق و خیبر به دست وى صورت گرفته بود که اگر پاى وى در یکى از این وقایع در میان نبود، اسلام و اسلامیان به دست دشمنان حق ، ریشه کن شده بودند (15) .
د :
جریان ((غدیر خم )) که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در آنجا على علیه السّلام را به ولایت عامه مردم نصب و معرفى کرده و او را مانند خود متولى قرار داده بود (16) .
بدیهى است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصى دیگر که مورد اتفاق همگان بود (17) و علاقه مفرطى (18) که پیغمبراکرم به على علیه السّلام داشت ، طبعا عده اى از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت و حقیقت بودند بر این وامیداشت که على علیه السّلام را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وى پیروى کنند؛ چنانکه عده اى را بر حسد و کینه آن حضرت وامى داشت .
گذشته از همه اینها نام ((شیعه على )) و ((شیعه اهل بیت )) در سخنان پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بسیار دیده مى شود (19) .

 

 

وحدت

 

وحدت و یکپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق کلمه میان ایشان بلکه ضرورت توحید کلمه بر محور کلمه توحید براى همه موحدان و خداپرستان روى زمین، از تعالیم و آموزشهاى اساسى آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است.

و بر همین اساس، قرآن کریم یکى از عمده ‏ترین و سازنده ‏ترین اهداف رسالت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را تالیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بیان مى‏دارد و اگر کسى در تاریخ، به دیده عبرت بنگرد این معنى را از شاهکارهاى رسالت محمدى‏ صلى الله علیه و آله مى‏یابد.

«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا»

همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنید و پراکنده نگردید.

 

بعد از رحلت پیامبر عظیم ‏الشان اسلام اوصیاى معصوم او کوشیدند تا آن وحدت و یکپارچگى را حفظ کنند و آنان از حقوق شخصى خویش چشم پوشیدند و در طول تاریخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستین انسانیت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزیه گریختند و از دامن زدن به آتش خصومت ‏بین مسلمانان، برکنار زیستند و هم دیگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.

ما مسلمانان به این آیه زیباى قرآن، بیشتر باید بیندیشیم:

«فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بمالدیهم فرحون‏»

 اهل کتاب و پیروان ادیان آسمانى و اتباع رسولان الهى، گروه، گروه شدند، ضد و دشمن هم گشتند و هر یک به آنچه نزد اوست‏ خرسند و شادمان گردیدند. (المؤمنون /53)

طرح اندیشه «وحدت جهان اسلام‏» یکى از مشغولیت‏ هاى فکرى دیرینه و اساسى حضرت امام (ره) بود که او در طول دوران فعالیت اجتماعى - سیاسى خود چه قبل ازپیروزى «انقلاب‏» اسلامى و چه بعد از آن لحظه ‏اى از آن غفلت نورزید. وفادارى صادقانه امام به «وحدت‏» نه تنها او را به برجسته‏ ترین شخصیت انقلابى جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه او توانست در میان فرقه ‏هاى اسلامى مختلف نیز جایگاه بس رفیعى کسب نماید.

استراتژى مبارزاتى امام (ره); درجهت ایجاد بستر و شرایط لازم براى تحقق وحدت و همیارى در جهان اسلام، اصولا روى دو محور عمده تمرکز یافته است:

«حرکت فکرى - فرهنگى‏»  و «حرکت‏ سیاسى - عملى‏». امام (ره) با توجه به مراحل مبارزه، «تعلیم وتربیت‏» سیاسى را زیربناى حرکت ‏سیاسى دانسته و اولین وظیفه مردم را در تحقق و توسعه، امر «تبلیغ‏» و «تعلیم‏» قرار داده است.

                    هفته وحدت بر تمامی مسلمانان مبارکباد

هزار شاخه گل نرگس نثارت

ای امیر کشور دلها ، مهربان مولا ، صاحب الزمان آغاز امامت و ولایتت که منتهای منت و نعمت

خداوند است مبارکباد.

                   

                     هزار سلام و صلوات تقدیمت مـــــــهـــــــــدی

 

               ج

سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمومنین ، آنکه جانش رافدای برادر کرد.

زیارت ناحیه مقدسه

راستگویی نشانه عزت و دروغ گویی نشاه ذلت آدمی است.

امام حسین (ع)

عموی ما ؛ عباس ، دارای بصیرتی نافذ وایمانی استواربود .

امام صادق (ع)

حضرت عباس (ع) از کودکی میان بنی هاشم سقایی می کرد .

العباس ، ص 146

عباس از فقیهان و دین شناسان اولاد ائمه بود .

تنفیح المقال ،ج2، ص128

هیچ روزی همچون روز مصیبت امام حسین (ع)(عاشورا ) نیست

امام سجاد (ع)

وفای به عهد ، رسم جوانمردی است .

امام حسین (ع)

کسی که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و شوق زیارتش رادردل اومی اندازد.

امام صادق (ع)

من کشته اشکم هر مومنی مرا یاد کند ، اشکش روان شود.

امام حسین (ع)

یا رقیه(س)

السلام علیک یا رقیه بنت الحســــــــــــین

سیع میکردم حرفای خودمو ننویسم و درباره اهل بیت فقط بنویسم ولی دیگه امشب نتونستم و یه دل نوشته کوچیک نوشتم با لاخره منم ادمم و حرف دارم 

امروز روز شهادت حضرت قیه(س) بود. دریق از این صدا و سیمای بیمار ما که دریغ از یک برنامه به مناسبت این روز انشاا.. خدا شفای این رسانه کاملا بیمار ما را بده برا خودشون حساب میکنن اگه یه ۱۰ دقیقه عزاداری پخش کنند مردم میگن اه  همش غم و سیاهی شد بسه بابا ۱۰ روز عزا تموم بقیه سال دیگه نمیدونن در غم حسین اسمانها و همه عالم ۴۰ روز برا حسین گریستن حالا اینا که میگن غم تو خونشون ماهواه هم دارن ولی باید کرمشونو بریزن خلاصه این صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیست و صدا و سیمای ایرانه توش اسلام نداره. مداحی پخش نمیکنن چون مداحه استینش کوتاهه ولی نشون دادن فیلم خارجی که مرده با لباسه زیره و برهنه هست ایراد نداره. اشکال نداره ولی باید بدونن با هر چی شوخی ولی با اسلام و ائمه شوخی کردن......................

باز خوبه دیدن اثاره قران و خدا بر روی قطره اب چیکار میکنه ولی باز دوپس دوپس بزارین برای مردم تا مولوکول همه کثیف بشه (مراجعه به سی دی اب).

این محرم خیلی بغض داشتم از همه چی  از دست  اربابم ناراحت بودم که چرا جواب اونا رو نمیده یا جواب منو نمیده اگه به کج راهه رفتم که یه بلایی سرم بیاره لااقل ادم بشم

چرا همه به بعضی چیزا گیر میدن که اصلا هیچ اهمیت مهمی ندارد دست میزارن طرف با شلوارک میاد دم در خونشون فردا میاد میگه لخت نشین سینه میزنین بده اسم امام حرمت داره لختین میگین زشته ولی یه سری به مفاتیح الجنان بزنه ببینه هر جا و در هر حالتی جز در بعضی حالتها اوردن اسم خدا و اهل بیت ایراد نداره اصلا ادم برای اجابت مزاجشم دعا داره بعد میگه...

تو بعضی وبلاگا دیدم طرف نماز نمیخونه بعد میگه هیئتیا اسم حسینم بلد نیستن میگن حوسین حوسین...

این دولتم که خدا خیرش بده با این کنترلش زنه با هفت قلم ارایش اومده وسط مردا دنبال شوهر کردن بعد کسی نیست اموزشش بدن حرفم بزنی میگن این مهمونه حسینه. بله درسته ولی امام حسین برای امر به معروف کشته شد و ما وظیفه داریم امره به معروش کنیم نه بندازیمش بیرون ولی متاسفانه حیچ حرفی نمیزنیم و دسته های عزاداری ما میشود بنگاه دوست دختر و دوست پسر یابی و ردو بدل کردن شماره حالا این ایاد داره یا لخت شدن در مراسم داخل حسینه ها که کسی نمیبینه.

دشمن دیده نمیتونه این عزاداریها رو از ذهن بیرون بیاره و میخواهد با به انحراف کشاندن و به هم انداختن یکدیگر ما رو از هدف اصلی دور کنه

ما نباید به چیزای کوچیک گیر بدیم ولی متاسفانه چیزهای بزرگ داره فراموش میشه......  

باز جمعه رفت و صاحبمون نیومد

یا علی