پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

یا صاحب الزمان(عج)

امشب لبالب می شود دخل همه خمارها

وا می شود با جام می از تشنگان افطارها

گویند کافر می شوم مست و قلندر می شوم

بی پا و بی سر می شوم سر دسته عیارها

از شوق دست افشانم و شعر جنون می خوانم و

در پای دار عشق چون حلاج ها تمارها

تسبیح و جام و مهر و می تکلیف عقل و عشق کی

من خسته ام از این همه تکرار استغفار ها

از قلب قرآن و زبور انجیل و تورات و صحف

موعود میاد برون از کل استفسارها

از پرده گر آید برون توحید می گردد فزون

بت می تراشند از قد رعنای او حجارها

جای تمام فرش ها پیش قدوم یار ما

می گسترانند انبیا عمامه ها دستارها

آیینه ی حق منجلی در آینه روی علی

تکثیر شد در آینه تا آسمان کرارها

امشب که عطرآگین فضا از بوی نرگس می شود

پای و سر و دست و دلم از شوق و بی حس می شود

از آب زمزم قطره ای بر رخ بزن بیدار شو

از جام کوثر قطره ای بر رخ بزن هشیار شو

بر لوح تقدیر دلت از عرش میاد قلم

بر بندگی اصرار کن گنجینه اسرار شو

از قیدها ازاد شو از اهل عشق اباد شو

مستشهد بین یدیه حضرت دلدار شو

هستی همه از هست او دل رابده بر دست او

بردار خود را از میان بردار شو سردار شو

دنیاست مملو از فتن روح بصیرت بی بدن

این جسم ناسوتی بنه لاهوت را طیار شو

نفس و نفس خیرات کن حب علی اثبات کن

پای رکاب نائبش مقداد شو عمار شو

نور اباصالح ببین می تابد امشب بر زمین

با حضرت روح الامین در سامره احضار شو

چون یوسف کنعان بیا در ازدحام انبیا

با رشته ی جان خودت راهی این بازار شو

بر دامن مادر گلی خوابیده از نسل علی

لالایی مادر ببین مادر منم بیدار شو

در آسمان عصمت چشم خدای دلبری

پیداست مهر مادر و برق نگاه حیدری

بیت کرم بیت خدا بیت امام عسگری

دست پر از خالی من محتاج لطف داوری

گوید فرشته زیر لب با خویشتن یاللعجب

بعد از محمد امده بار دگر پیغمبری

از هوش رفته یاسمن بر روی دامان چمن

افتاده یاس و نسترن بر شانه ی نیلوفری

جمع کمال انبیا جمع جمال اولیا رخسار ختم الواصیا

در قاب دست عسگری

عالم دم از او می زند فریاد یاهو می زند

خورشد سوسو می زند در پیش ماه دلبری

در قاب قوسینش ببین محراب جبریل امین

قد قامت ای اهل زمین سرو بلند حیدری

تامن گدای او شدم حاتم گدای من شده

دیوانه ام گر رو کنم بر استان دیگری

امشب به پای مهد تو نور دعای عهد تو

آماده کرده سینه را تا انتقام مادری

پای رکاب حضرتت وقت ظهور قدرتت

جبریل می ارد برای رو خودت شهپری

وقت قیامت ای بنازم صور اسرفیل را

خصم علی می بیند ان دم کار عزرائیل را

ای در جان یکتا تو تنهاتو و مظلوم تو

مانند مولا برتر و تنها تو مظلوم تو

ای مالک ملک و ملک فرمانروای نه فلک

حاکم به کل مردم دنیا تو و مظلوم تو

من از طفیل رو تو گشتم فضیل کوی تو

صحرای خشک و تشنه من دریا تو و مظلوم تو

ای فاصل من تا خدا ای واصل ارض و سماء

دائم تو قائم تو و واولا تو و مظلوم تو

شیرین تو و فرهاد من مستی تو فریاد من

مجنون تو یک عالم و لیلا تو و مطلوم تو

در راه تو خار و خصم من بی کس بن بی کسم

زهرا تو و حیدر تو و طه تو و مظلوم تو

ای وارث خون خدا ای زائر کرببلا

خون خواه مظلومیت زهرا تو مظلوم تو

شبنم بروی یاس تو زینتب تو عباس تو

مهتاب تو ارباب تو سقا تو و مطلوم تو

شکر خدا بر سفره مولا گدا تکریم شد

روزی ما از خرده های نان تو تقسیم شد

ای افضل فضائل امشب نثار تو

یعنی زیارت حرمش در کنار تو

حالا که در ولادت خود کربلا روی

من را ببر که گریه کنم در جوار تو

اذن دخول خوان که بسوزم در اتشت

با روضه های عمه ی محمل سوار تو

کنج خرابه با سر انگشت خود نوشت

بابا بیا که سوختم از انتظار تو

بابا پایین نشین که دیده امت بر فراز نی

رحمی نمی کند به سرت نیزه دار تو

عمدا تو را مقابل ان سنگ ها گرفت

فهمیده بود می نگرد طفل زار تو

عمدا مرا مقابل تو خیزران زدند

می دید چشمهای عمو را کنار تو

چسبیده است حلقه ی زنجیر بر تنم

بر زخمی های رگ رگ تو بوسه می زنم


شعر از حاج محمود کریمی

یا بن الزهرا(س)

 

بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود
سیلاب غم ز کوه سرازیر می شود
ماه فلک ستاره فشاند ز چشم خویش
خورشید پشت کوه، زمینگیر می شود
دل مرده گشته مدّعی معجز مسیح
روباه در نبودن تو، شیر می شود
بس پیر در فراق تو مُرد و بسی جوان
در انتظار آمدنت، پیر می شود
تا ما نمرده ایم، تو پا در رکاب کن
تعجیل کن عزیز دلم! دیر می شود
بی تو تسلّی دل ما، ای عزیز جان!
فریاد و اشک و سینه و زنجیر می شود
تنها به خواب، روی تو دیدیم، سیّدی!
این خواب کی به وصل تو تعبیر می شود؟
بازآ که با تو ناله تنهایی علی
از چاه کوفه سرزده، تکبیر می شود
بگشای رخ که در ورق مصحف رخت
آیات فتح فاطمه تفسیر می شود
وقتی تو ذوالفقار بگیری به دست خویش
فریاد ما به قلب عدو، تیر می شود
بر فرق دشمنان تو با نطق دوستان 

اشعار "میثم" است که شمشیر می شود  

 

 

 

میلاد امام زمان مبارک

السلام علیک یا بقیة الله (ارواحنا لک الفداء) 

    

چه شد ز آتش هجران دلم کباب نشد *** ندیدن تو برایم چرا عذاب نشد

چه شد نبودنت ای مایه حیات دلم *** برای عاشق غمدیده قدر آب نشد

ببین که حبس گنه گشته استغاثه ما *** هزار آه کشیدیم و مستجاب نشد

نیاز سال مرا به نگاه خویش بده *** از این خلاصه تر ای مهربان جواب نشد

خدا مرا به تو بیهوده مبتلا ننمود *** کسی به عشق تو دلداده بی حساب نشد

هنوز هم که هنوز است بر تو پابندم *** به جز خیال تو در سینه انقلاب نشد

بیا و از من مسکین دلی به دست آور *** دعای گوشه نشینان کم از ثواب نشد

بیا که بی تو زمانه سیاه و تاریک است *** جهان بدون تو روشن به آفتاب نشد

من از تو ساده نخواهم گذشت ای آقا *** به هر بهانه که گفتی گدا مجاب نشد

شمیم عطر زیارت وزیده ای یاران *** به شوق کرب و بلا دل تپیده ای یاران 

 

 

 

هفنه دفاع مقدس

          وصیت نامه شهیدی که تربتش بوی مشک می‌دهد

 

 

 مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در این گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است که باعث ازدحام همیشگی زائران مشتاق بر گرد آن می شود. تربت پاک این بسیجی شهید همیشه خدا معطر به رایحه مشک استو این عطر همواره از مرقد او به مشام می رسد.کم نیستند کسانی که تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه 26 آن سر می زنند. درباره این شهید اطلاعات زیادی وجود ندارد . او بسیجی گمنام و بی ادعایی از خیل رزمندگان دفاع مقدس بوده است و بس.
آن چه می خوانید متن کامل وصیت نامه صاحب آن قبر معطر است 

 

 

بسم ا... الرحمن الرحیم

سـتایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نـمود و اگر مـا را هـــدایت نمی کردما هـدایت نمی شــدیم السلام علیک یا ثارا... ای چراغ هدایت و کشتی نجات ، ای رهبر آزادگان ، ای آموزگار شهادت بر حران ای که زنـــده کردی اسلام را با خونت و با خون انــصار و اصــحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابــــد پایدار و بیمـه کردید .
یا حسین(ع) دخیلم! آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده و گرفتن انتقام آن سینه ســــوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کـن تا بتوانیم بـرای یـاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فــرمانبرداری به این رهبر و انقـــلاب عنایت بفرما . خـــــدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـی بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستــارالعــیوبی را بر می داشــتی میدانم کـه هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم . خدایا به رمت و مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود . الهی عفو...
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید ( امام دوستت دارم و التماس دعا دارم )
که میدانم بر سر قبرم می آید .
ظهر عاشورا 24/6/1365
سید احمد پلارک

آقای من!
مولای غریب و تنهای من!
پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند.
من از تصویر این غربت و غم ناتوان ام.
… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ (1) از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دور دست ها تبعیدمی کنند؟ از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیرا نظر داشتی … العفو … العفو!
____________________________
1- رک. احتجاج 2:289 (توقیع خطالب به محمد بن علی بن هلال کرخی)
بر گرفته از کتاب آشتی با امام عصر علیه السلام/ نوشته علی هراتیان

میلاد امام زمان بر تمامی مسلمانان مبارکباد .

یا معز المومنین

 

خودت میدونی با نسیمه نفس تو جون میگیرم

از دست عشقت نمیدونم که بمونم یا بمیرم

قربت و بی کسی امون نمیده

تو رو کیچ کس به من نشون نمیده

منو کشتی ولی بدون که دلم تا اقاشو نبینه جون نمیده

دیگه بیا...

کجا رو بگردم منه جون بسر

تو بیا و منو با خودت ببر

قراره ما باشه لحظه سفر ... آبرو بخر

تویی که خدا معلومه تو چشات

تویی که صفا میباره از صفات

تویی که عسل میچکه از لبات

           جون من فدات