پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

فاطمیه

     

     عشق یعنی عشق ناب فاطمه(س)

 

لاله‌ها پژمرده بلبل را دگر آوا نبود                                 هیچ کس در باغ، مثل باغبان تنها نبود

یک مدینه دشمن و یک خانه‌ی بی فاطمه                      بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود

روی سیلی خورده زهرا شهادت می‌دهد                     از علی مظلوم‌تر مردی در این دنیا نبود

نیست جایز خانه کفار را آتش زدن                                ای مسلمانان مسلمان بود زهرا، یا نبود؟

ای جنایت کار، ای بیدادگر، رویت سیاه                       اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود

مصطفی از تو مودت خواست، تو سیلی زدی                   بی حیا سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود

ریخت دشمن بر سر زهرا، ولایت را ببین                            بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود

من نمی‌گویم چه شد گویند در چشم علی                            سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود

ای مدینه آتش غیرت چرا آبت نکرد                                    جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود

آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت                                 در سقیفه اتفاق افتاد، عاشورا نبود

         

       غلامرضا  سازگار(میثم)

آغاز پیدایش شیعه و کیفیت آن 
آغاز پیدایش ((شیعه )) را که براى اولین بار به شیعه على علیه السّلام (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت علیهم السّلام ) معروف شدند، همان زمان حیات پیغمبر اکرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامى در 23 سال زمان بعثت ، موجبات زیادى در بر داشت که طبعا پیدایش چنین جمعیتى را در میان یاران پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایجاب مى کرد (9) .
الف :
پیغمبراکرم در اولین روزهاى بعثت که به نص قرآن ماءموریت یافت که خویشان نزدیکترخود را به دین خود دعوت کند (10) صریحا به ایشان فرمود که هر یک از شما به اجابت دعوت من سبقت گیرد، وزیر و جانشین و وصى من است . على علیه السّلام پیش از همه مبادرت نموده اسلام را پذیرفت و پیغمبراکرم ایمان او را پذیرفت و وعده هاى خود را (11) تقبل نمود و عادتا محال است که رهبر نهضتى در اولین روز نهضت و قیام خود یکى از یاران نهضت را به سمت وزیرى و جانشینى به بیگانگان معرفى کند، ولى به یاران و دوستان سرتاپا فداکار خود نشناساند یا تنها او را با امتیاز وزیرى و جانشینى بشناسد و بشناساند ولى در تمام دوره زندگى و دعوت خود، او را از وظایف وزیرى معزول و احترام مقام جانشینى او را نادیده گرفته و هیچگونه فرقى میان او و دیگران نگذارد.
ب :
پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به موجب چندین روایت مستفیض و متواتر - که سنى و شیعه روایت کرده اند - تصریح فرموده که على (12) علیه السّلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است ، هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد و داناترین (13) مردم است به معارف و شرایع اسلام .
ج :
على علیه السّلام خدمات گرانبهایى انجام داده و فداکاریهاى شگفت انگیزى کرده بود؛ مانند خوابیدن در بستر پیغمبر اکرم در شب هجرت (14) و فتوحاتى که در جنگهاى بدر و اُحد و خندق و خیبر به دست وى صورت گرفته بود که اگر پاى وى در یکى از این وقایع در میان نبود، اسلام و اسلامیان به دست دشمنان حق ، ریشه کن شده بودند (15) .
د :
جریان ((غدیر خم )) که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در آنجا على علیه السّلام را به ولایت عامه مردم نصب و معرفى کرده و او را مانند خود متولى قرار داده بود (16) .
بدیهى است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصى دیگر که مورد اتفاق همگان بود (17) و علاقه مفرطى (18) که پیغمبراکرم به على علیه السّلام داشت ، طبعا عده اى از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت و حقیقت بودند بر این وامیداشت که على علیه السّلام را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وى پیروى کنند؛ چنانکه عده اى را بر حسد و کینه آن حضرت وامى داشت .
گذشته از همه اینها نام ((شیعه على )) و ((شیعه اهل بیت )) در سخنان پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بسیار دیده مى شود (19) .

 

 

هزار شاخه گل نرگس نثارت

ای امیر کشور دلها ، مهربان مولا ، صاحب الزمان آغاز امامت و ولایتت که منتهای منت و نعمت

خداوند است مبارکباد.

                   

                     هزار سلام و صلوات تقدیمت مـــــــهـــــــــدی

 

               ج

یا رقیه

 

                                         یـــــــا رقـــــــیــــــــه

 

       تو سر فصل لبخند هر برگ یاسی          تـــــــو تعبیر پژواک ســــرخ صدایی

امام محمد باقر

حضرت باقرالعلوم علیه السلام فرموده است :

روزهای خدای عزوجل سه روز است ، روزی که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه قیا م کند

و روز رجعت و روز رستاخیز

 

دوم اسفند سالروز میلاد پنجمین خورشید امامت حضرت امام محمد باقر (ع) را به محضر حضرت

 امام مهدی (عج) و تمامی مسلمانان تبریک عرض می کنم .

 

 

 

 

مناظرات امام سجّاد (ع) / مناظره با پیرمرد شامى»
مناظره امام سجّاد (علیه السّلام) با پیرمرد شامى
هنگامى که در ماجراى کربلا، امام سجّاد - علیه السّلام - را با همراهانش به صورت اسیر، وارد دمشق کردند، پیرمردى از اهالى شام نزدیک امام سجّاد - علیه السّلام - و همراهانش آمد و گفت: «حمد و سپاس خداى را که شما را کشت و شهرهاى شما را از مردان شما آسوده کرد، و امیر مؤمنان (یزید) را بر شما مسلّط نمود».
امام سجّاد - علیه السّلام - با آن پیرمرد که از مسلمانان ناآگاه بود، چنین مناظره کرد:
امام: اى پیرمرد آیا قرآن خوانده‏اى؟
پیرمرد: آرى.
امام: آیا معنى این آیه را به خوبى فهمیده‏اى که خداوند مىفرماید: «قُل لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُربى»: «بگو من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم در خواست نمىکنم، جز دوست داشتن خویشانم»(1).
پیرمرد: آرى این آیه را خوانده‏ام.
امام: خویشاوندان پیامبر - صلّى الله علیه و آله - در این آیه، ما هستیم. اى پیرمرد!
آیا این آیه را خوانده‏اى که در سوره اسراء آمده است: «وَآتِ ذَالْقُربى حَقَّهُ» : «و حق نزدیکان را بپردازد»(2).
پیرمرد: آرى خوانده‏ام.
امام: خویشان و نزدیکان پیامبر - صلّى الله علیه و آله - در این آیه، ما هستیم. اى پیرمرد! آیا این آیه را خوانده‏اى: «وَاعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء فَاِنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُربى» : «و بدانید هرگونه غنیمتى به شما رسد، خمس آن براى خدا و براى پیامبر - صلّى الله علیه و آله - و براى خویشاوندان نزدیک و ...
است»(3).
پیرمرد: آرى خوانده‏ام.
امام: خویشان پیامبر - صلّى الله علیه و آله - در این آیه، ما هستیم. اى پیر مرد! آیا این آیه را خوانده‏اى: «اِنَّما یُریُد اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیطَهِّرکُمْ تَطْهیِراً» : «خداوند فقط مىخواهد، هرگونه پلیدى را از شما خاندان دور کند، و کاملاً شما را پاک سازد»(4).
پیرمرد: آرى خوانده‏ام.
امام: ما هستیم آن خاندانى که خداوند این آیه (آیه تطهیر) را در خصوص ما نازل کرد.
در این هنگام پیرمرد، ساکت شد و حقیقت را دریافت و آثار پشیمانى از آنچه گفته بود در چهره‏اش آشکار شد، و پس از لحظه‏اى به امام سجّاد - علیه السّلام - گفت: «تو را به خدا آیا شما همانید که گفتى؟»
امام: «سوگند به خدا، و به حقّ جدّم رسول خدا - صلّى الله علیه و آله - ما همان خاندان هستیم».
پیرمرد، با شنیدن این جمله، منقلب شد و گریه کرد و دست به آسمان بلند نموده و گفت: «خدایا ما از دشمنان جنّى و انسى آل محمّد بیزار هستیم» آنگاه در محضر امام سجّاد - علیه السّلام - توبه کرد.
ماجراى توبه این پیرمرد، به گوش یزید رسید، یزید دستور اعدام او را داد، آن پیر راه یافته را به شهادت رساندند.(5)
------------------------------
1) سوره شورى آیه 23
2) سوره اسراء آیه 26
3) سوره انفال آیه 41
4) سوره احزاب آیه 33
5) لهوف سیّد بن طاووس، 177 و .178

خطبه امام سجاد در شام

خطبه‏هاى امام سجّاد (ع) / خطبه امام در شام»
خطبه امام زین العابدین (ع) در شام
در زمان اقامت اُسراى کربلا در "شام" روزى حضرت سجّاد (ع) از یزید خواست که خطبه نماز جمعه را خود ایراد کند و یزید موافقت کرد؛ ولى وقتى روز جمعه فرا رسید، یزید به شخص دیگرى دستور داد که به منبر برود و هر چه به زبانش مىآید در بدى امیر مؤمنان و امام حسین (ع) و خوبى ابوبکر و عمر بگوید. پس از آنکه وى به منبر رفت و در این باره به ایراد سخن پرداخت، امام زین العابدین (ع) از یزید خواست که اجازه بدهد او نیز به منبر برود و یزید با وجود پشیمانى از وعده‏اى که به امام (ع) داده بود، پس از میانجیگرى پسرش "معاویه بن یزید بن معاویه" مجبور به پذیرش شد و امام (ع) به منبر رفت و فرمود:
ستایش خدا را که آغازى براى او نیست، جاودانه‏اى که هرگز نابود نمىگردد، و اوّلى که نقطه آغازى براى اولیّت او، و آخرى که نقطه پایانى براى او وجود ندارد، و بعد از نابودى مخلوقات پاینده است.شبها و روزها را مقدّر نمود، و سهم روزى خلق را میان آنها تقسیم کرد. پس برتر (یا: پر خیر) باد خداوند که فرمانرواى (همه موجودات) و بسیار دانا است.
و خطبه را ادامه داد تا اینکه فرمود: خداوند متعال دانش، بردبارى، دلیرى، بخشندگى، دوستى در دل مؤمنان را به ما عطا کرده است، و رسول خدا و جانشین او، و سرور شهیدان، و جعفر طیّار که در بهشت در پرواز است، و دو سبط این امّت (دو نوه پیامبر اکرم (ص) امام حسن و امام حسین (ع)) و مهدى که "دجّال" را مىکشد، از ما است. اى مردم هر کس مرا مىشناسد که مىشناسد، هر کس نمىشناسد من با ذکر حَسَب و نَسَب خود، خود را معرّفى مىکنم: من فرزند مکّه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسى هستم که رکن (حجر الاسود) را با اطراف عباى خود برداشت، من فرزند کسى هستم که بهتر از همه بالاپوش و زیرپوش (لباس مخصوص حج) را به تن کرد، من فرزند بهترین طواف و سعى کنندگان، من فرزند بهترین حج و (مناسک) به جا آورندگان هستم.
من فرزند کسى هستم که شبانه به سوى مسجد اقصى (به معراج) برده شد، من فرزند کسى هستم که او را به سدرة المنتهى بردند، من فرزند کسى هستم که نزدیک حضرت حق گردید و نزدیکتر شد تا اینکه فاصله‏اش به طول دو کمان یا نزدیکتر شد، من فرزند کسى هستم که خداوند بزرگ آنچه را که باید به او وحى نمود. من فرزند حسین کشته شده در کربلایم، من فرزند على مرتضایم، من فرزند محمّد مصطفایم، من فرزند خدیجه کبرایم، من فرزند فاطمه زهرایم، من فرزند سدرة المنتهایم، من فرزند درخت طوبى هستم، من فرزند کسى هستم که به خون خود غلطید، من فرزند کسى هستم که (حتّى) جنّیان و پریان در تاریکى بر او گریستند، من فرزند کسى هستم که پرندگان در آسمان بر او نوحه سرایى کردند.
هنگامى که سخن حضرت به اینجا رسید، مردم با گریستن و ناله ضجّه سر دادند، و یزید -لعنت خداوند بر او- ترسید که آشوبى به پا شود، لذا به مؤذّن دستور داد که براى نماز اذان بگوید. مؤذن ایستاد و گفت: "أللهُ أکْبَر، أللهُ أکْبَر" این جا بود که زین العابدین (ع) فرمود:" آرى، خداوند بزرگتر، برتر، و والاتر و گرامىتر است از آنچه از آن بیم و هراس دارم و مىپرهیزم."
وقتى مؤذّن گفت: "أشْهَدُ أنْ لَا إِلهَ إِلّا الله" امام (ع) فرمود: "آرى، با هر گواهى دهنده گواهى مىدهم و از طرف هر انکار کننده مىگویم که معبود و پروردگارى جز او وجود ندارد." هنگامى که مؤذّن گفت: "أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله" امام (ع) عمامه خود را از سر برداشت و به مؤذن فرمود: "به حق این محمد (که اسم او را بردى) از تو مىخواهم که یک لحظه سکوت اختیار کنى. سپس رو به یزید نمود و فرمود: "اى یزید! این رسول عزیز و گرامى جدّ من است یا جدّ تو؟
اگر بگویى: جدّ توست، همه آگاهان مىدانند که دروغ مىگویى؛ و اگر بگویى: جدّ من است، پس چرا پدر مرا از روى ظلم و ستم کشتى و اموال او را به تاراج بردى و زنانش را اسیر گرفتى؟"
حضرت این سخن را فرمود و سپس رو کرد به لباس خود و آن را شکافت و سپس گریست و فرمود: "به خدا سوگند، کسى که در دنیا جدّ او رسول خدا باشد جز من نیست، پس چرا این مرد پدر مرا از روى ظلم و ستم کشت و ما را مانند رومیان اسیر گرفت؟" سپس فرمود: " اى یزید! آیا این کار را مىکنى و آنگاه مىگویى:
محمد، رسول خدا است، و رو به قبله مىکنى؟! واى بر تو از روز قیامت، آنجا که خصم و شاکى تو جدّ و پدرم خواهند بود."
در این زمان یزید با فریاد به مؤذن گفت که نماز را به پا دارد، و میان مردم سر و صدا و غوغاى عظیمى واقع شد، لذا برخى نماز گزاردند، و برخى نماز نگزارده متفرّق شدند.