پشت سر فریب گاه فتنه خیز کوفه است و پیش رو شهر شوم شام .
پشت سر خستگی و فرسودگی است و پیش رو التهاب و اضطراب .
کاش کوفه ، نکته ختم مصیبت بود ، کاش شهری به نام شام در عالم نبود .
کاش در بین کوفه و شام منزلی به نام « نصیبین » نبود و سجاد در این منزل با غل و زنجیر از مرکب فرو نمی افتاد.
کاش منزل « جبل و جوشن » در نزدیکی شام نبود و زنی از اهل بیت ، به ضربه تازیانۀ مأ موران ، کودکش سقط نمی شد.
کاش در بین کوفه و شام قریه ای بنام « اندرین » نبود و اهالی و ماموران ، شب را تا صبح با شادی و طرب وخواندن و نواختن
و شراب نوشیدن ، آتش به دل کاروان نمی زدند .
کاش منزل « عسقلان » ی نام در کار نبود و دخترکی از مرکب نمی افتاد و زیر دست و پای شتران نمی رفت و با مرگش جگر
تو را نمی گداخت .
کاش از سر مشکلات سجاد تب نمی کرد تا تو ناگذیر شوی سجاد بیمار را در زیر سایه شتر بخوابانی و کنار بسترش اشک بریزی
و بگویی : « چه دشوار است بر من ، دیدن این حال و روز تو » .
کاش سهم هر کدام از اسیران در هر شبانه روز یک قرص نان نبود تا تو ناگذیر نشوی نان هایت را به کو دکان ببخشی و از فرط ضعف
و گرسنگی ، نماز شبت را نشسته بخوانی .
و باز همه این مصائب ، قابل تحمل بود اگر شهری بنام شام در عالم نبود .
فرا رسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان و هفتاد و دو تن از یارانش را به همه مسلمانان تسلیت عرض می کنم .