در انتظار طلوعم،طلوع فجر امید...
ایمان به ظهور منجی جهان،جزئی از عشق به جمال،عشق به کمال و
عشق به دانایی است که اگر ظهور محقق نشود،عشق به ناکامی رسیده
و محکوم به فنا می شود.
شعله جاویدانی که سراسر وجود انسان را فرا گرفته،عشق به تکامل است،
عشق به رشد و تعالی
علاقه انسان به تکامل،به دانایی و جمال،به عدالت و صداقت،علاقهای است اصیل
علاقهای است جاویدان که انتظار ظهور مصلح و منجی جهانی،انکس که
فقط در سایه حکومت او به این خواسته ها و علایق می توان رسید ، نقطه اوج این عشق است
انتظار ،شجاعت و شهامت می خواهد،با ترس بیگانه است ،شهادت می طلبد،با مرگ در ستیز است،بی تفاوتی و بی مسئولیتی مرگ است،مردن
شهادت زندگی است،عین مسئولیت است.
در عالم انتظار همه فصل ها بهار است،جوانه زدن،شکفتن،پاییزوزمستان
و تابستان برایش تعریف نشده است.
زمینش ارامش ندارد،طلاطم داردورفتن...
جاذبه اش فرود ندارد،به اوج می برد،خاکش به سوی قدوم یار می دهد،بوی عشق
سنگهایش،لشکریان کفرو شیطان ،سپاه ظلم و ظلمات را چو عصف ماکول
در هم می شکند
کوهایش،یک جا ارام و قرار ندارند،پر هیبتندوصبور،راست قامتندوپر تلاش
رودهایش پر خروشندو سد شکن
دریایش همیشه طوفانی،ساحل ندارد،فقط مد دارد و جزرر نه
سنگفرشهای خیابانش،سرخ است ،گلستانهایش فقط یاس و لاله و شقایق دارند
فضایش آکنده از بوی سحر است،شب ندارد،تاریکی نه،روز است و نور ،روشنایی و خورشید
آری!حال که داری به سر شوق این راه،بسم الله...
خیلی خوب مینویسی ادامه بده
یا علی