پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

مهدی

                           ... که کنارم نیستی

 

جمعه عصرها می نشینم پای صحبت گریه هایم می نشینم تا قصه دنباله دار تنهایی را بار

 

دیگر گوش کنم می نشینم روبه تکاپوی آبی دریا شعر می خوانم برای لحظه هایم می نشینم

 

تا خاک غربتی که بر سر و رویم نشسته است را از یاد ببرم وحرف های دلم را این اشک

 

های سرزده رابه رشته تحریر در آورم می نشینم تا زیبایی آن پلک های زمردین که دریایی

 

ازالماس درخویش پنهان کرده است رادرتخیل یخ بسته خویش به تماشا بنشینم جمعه عصرها

 

که کنارم کسی نیست چشم به سمت افق های دور می اندازم تا از این همه سایه های دست و

 

پاگیر جدا شوم و لحظه ای در بینهایت جستجو به جریان در آیم وبه تلاطم افتم .

 

جمعه عصرها پروانه های دست خود را رها می کنم به سمت اشتیاق لبریز از تلاطم و بی

 

تابی به سمت شوقی فراتر ازنفس صبح غنچه ها به سمت شوقی که آمده است مرازیرورو

 

می کند تا با زبان بسته من گفتگو کندجمعه عصرها منتظرم ومی دانم که می آیی و آرزوهای

 

بر بادرفته کودکیهایمان را به یادمان می آوری.

 

سلام بر تو ای جمعه که قرار است تمام امیدها و آرزوها را به خویش نزدیک نمایی و تمام

 

رودها را پیوند دهی تا یکی شدن را به تماشا بنشینیم . سلام بر تو جمعه ای که قرار است در

 

لطافت پونه ها اردو بزنی ودم از مهربانی اوبزنی سلام برتو که می آیی بزرگ و باشکوه در

 

درشت نمایی شبنم ها وما را به آرزو یمان می رسانی جمعه عصرها آسمان پر است ازپروانه

 

هایی که به هیچاتفاق فکر نمی کنند مگر به شگفته شدن رنگ ها در زیر باران هایی از ستاره

 

جمعه عصرها به تو فکر می کنم به تو که می آیی وتمام غیبت ها را غافلگیر می کنی من تا آن

 

زمان همواره شعر انتظار را می سراییم.

 

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی           چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

بیمار کربلا

ولادت

پدر و مادر امام سجاد (ع)

پدر بزرگوار امام سجاد (ع) حضرت سید الشهداء امام حسین (ع) است، و مادر بزرگوارش

 

 شهربانو است، شهربانو یکى از دختران یزد گرد سوم بود، و قبل از آنکه ایران بدست

 

 مسلمانان فتح گردد شهربانو شبى در خواب دید، که پیامبر اسلام وارد ایوان و کاخ مداین

 

 شد، و همراه امام حسین (ع) نزد او نشست و امام حسین (ع) را به او نشان داد، و فرمود:

 

 اى دختر پادشان عجم من تو را نامزد حسین (ع) نمودم، سپس در شب بعد حضرت فاطمه

 

 (س) را در عالم خواب دید، وارد ایوان کاخ شد و خطاب به شهربانو گفت: تو نامزد پسرمن

 

 و عروس من هستى، و حضرت فاطمه (س) در همان وقت اسلام را بر او عرضه کرد و او

 

 اسلام را پذیرفت، و سرانجام در زمان خلافت عمر سپاه اسلام پیروز شد، گروهى از بانوان

 

 اسیر شدند، یکى از آنها شهربانو بود، مردم مدینه گروه گروه براى تماشاى شهربانو اجتماع

 

کرده بودند، ولى او بانویىعفیف و با شرم بود و چهره خود را پوشانده بود، و هنگامى که

 

 شهربانو را بعنوان اسیر نزد عمر آوردند دختران مدینه براى تماشاى او سرک مىکشیدند،

 

 هنگامى که وارد مسجد شد عمر به او نگریست او رخسارخود را پوشاند، و به فارسى گفت:

 

 واى بر کسرى پادشاه ایران، و عمر که فارسى بلد نبود خیال کرد او را فحش مىدهد، ولى

 

 حضرت على (ع) که در آنجا بودگفت:او به پادشاه ایران فحش مىدهد، و عمر دستور داد

 

 او را به بیشترین مبلغ بفروشند، حضرت على (ع) به عمر گفت: اختیار انتخاب را به خودش

 

 واگذار کن که هر مردى او به شوهرى برگزید، عمر رأى على (ع) را پذیرفت، شهربانو جلو

 

 آمد و دستش را بر سر حسین (ع) نهاد، به این ترتیب امام حسین (ع) با شهربانو ازدواج کرد،

 

 و پس از مدتى(1)امام سجاد (ع)در نیمه اول جمادی الاول به سال سی و هشت هجری(2) از او

 

 چشم به جهان گشود.و مادر امام سجاد (ع) در همان آغاز تولد حضرت، بر اثر تب از دنیا رفت

 

 و امام سجاد (ع) از همان آغاز بدست یکى از کنیزان امام حسین (ع) سپرده شد، و آن کنیز از امام

 

 سجاد (ع) مانند یک مادر سرپرستى مى کرد

 

امام سجاد (ع) در دوران کودکى:

در دوران آغاز عمر امام سجاد تا ماجراى کربلا حدود 23 سال نسبتاً در آرامش بسر مىبرد، و در

 

 پى تحصیل علم و فضیلت و نشر آن با اصحاب و یاران بود، و با علما و دانشمندان زیادى نشست

 

 و برخاست داشت، و در کنار پدر و عمویش ماجراهاى معاویه و یزید را از نزدیک مشاهده مى کرد.

 

عبدالله مبارک مى گوید در یکى از سالها براى انجام حج به سوى مکه مىرفتم، در مسیر راه کودک هفت

 

ساله‏اى را دیدم که در کنار کاروانى بدون مرکب و توشه به طرف مکه حرکت مىکرد، به نزدش رفتم

 

و سلام کردم و گفتم: با همراهى چه کسى حرکت مىکنى، گفت: با یارى خدا، به نظرم آمد با شخصى

 

 بزرگى روبرو شده‏ام، گفتم: پسرم توشه راه و مرکبت کجاست، گفت: توشه‏ام تقوا و مرکبم دو پاهایم

 

 مى باشد و قصدم مولایم خداست، گفتم: از کدام خاندان هستى، گفت: از خاندان عبد المطلب، گفتم: از

 

 کدام طایفه، گفت: از بنى هاشم، گفتم: فرزند چه کسى هستى، گفت: علوى فاطمى هستم، سپس بعد از

 

 مدتى آن کودک از نظرم ناپدید شد، تا اینکه به مکه رسیدیم، و پس از انجام اعمال حج به ابطح بازگشتم،

 

 ناگاه در آنجا جمعى را به گرد هم دیدم، به پیش رفتم تا بنگرم چه کسى در میان آن جمع است، ناگاه آن

 

 کودک را در آنجا دیدم، از حاضران پرسیدم:آن کودک کیست، شخصى گفت: او زین العابدین (ع) است،

 

 و او هنگامى که وارد مسجد مى شد آن چنان از وقار و شکوه برخوردار بود که بینندگان را به خود جلب

 

 مىکرد.عبدالله بن سلیمان مى گوید روزى با پدرم در مسجد النبى بودم، ناگاه شخصى شکوهمند که عمامه

 

 سیاه بر سر داشت و دو طرف عمامه‏اش روى شانه‏هایش افتاده بود وارد مسجد شد، از مردى که در نزدیکى

 

 من بود پرسیدم: این آقا کیست، آن مرد جواب داد: از میان آنهمه افرادى که وارد مسجد مى شوند چرا تنها

 

 از این آقا پرسیدى، عرض کردم: من در میان افراد هیچکس را مانند این آقا خوش قامت و با شکوه ندیدم

 

 از این رو از او پرسیدم، او گفت: این آقا على بن حسین (ع) است.

 

ویزگی های اخلاقی او

یکی از بستگان امام سجاد (ع)در حضور جمعی به آن گرامی ناسزا گفت و رفت امام به حاضران فرمود:

 

گفتار او را شنیدید اکنون دوست دارم همراه من بیاید تا پاسخ مرا نیز بشنوید.گفتند:همراه شما می آییم و

 

 چه خوب بودهمانوقت ما و شما پاسخش را می دادیم. امام به سوی خانه ناسزا گو رفت ودر راه این آیه

 

 را که اوصاف عالی برخی از مومنان را شرح می دهد قرائت فرمود:

 

((...والکاظمین الغیظ والعارفین عن الناس والله یحب المحسنین))(3)...

 

و فرو خورندگان خشم ودر گذرندگان از مردم و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

 

همراهان که نخست گمان دیگری داشتند دریافتند که امام برای تلافی نمی رود.به در خانه که رسید گفت:

 

بهش بگین علی بن الحسین کارت داره مرد ناسزا گو که فکر می کرد امام برای تلافی آمده خود را آماده

 

 ستیزه ساخت و بیرون آمد امام فرمود:برادرم تو چند دقیقه پیش نزد من آمدی و حرفهایی زدی اگر آنچه

 

 گفتی در من هست از خدا می خواهم مرا بیامرزد...واگر آنها در من نیست از خدا می خواهم ترابیامرزد.

 

نرمش عظیم امام مرد را شرمنده ساخت پیش آمد و پیشانی امام را بوسیدوگفت:آنچه گفتم در شما نبود و

 

 اعتراف می کنم که خود به آنچه گفتم سزاوار ترم(4)

 

امام مسلمانان را بیدار می کند

در میان بازماندگان فاجعه ی کربلا امام سجاد(ع)وحضرت زینب در بیدار ساختن مردم موثر بودند.ای

 

 مردم ...من علی فرزند حسین بن علی بن ابیطالبم من فرزند آنم که اموالش را غارت کردند وخاندانش

 

 را به اسارت به کوفه آوردندو...کلمات امام چون طوفانی مردم کوفه را بر آشوفت.فریاد زاری از گوشه

 

 و کنار برخاست.کوفیان می گریستند ویکدیگر را ملامت میکردند که هلاک و بدبخت شده ایدوخود

 

 نمیدانید(5)بدین ترتیب امام وجدانهای خفته را بر انگیخت وعظمت فاجعه را مجسم ساخت و کوفیان

 

 را از جنایتشان آگاه کرد

 

امام در مسجد شام

خطبه امام زین العابدین (ع) در شام

 

در زمان اقامت اُسراى کربلا در "شام" روزى حضرت سجّاد (ع) از یزید خواست که خطبه نماز

 

 جمعه را خود ایراد کند و یزید موافقت کرد؛ ولى وقتى روز جمعه فرا رسید، یزید به شخص دیگرى

 

 دستور داد که به منبر برود و هر چه به زبانش مىآید در بدى امیر مؤمنان و امام حسین (ع) و خوبى

 

 ابوبکر و عمر بگوید. پس از آنکه وى به منبر رفت و در این باره به ایراد سخن پرداخت، امام

 

 زین العابدین (ع) از یزید خواست که اجازه بدهد او نیز به منبر برود و یزید با وجود پشیمانى از و

 

عده‏اى که به امام (ع) داده بود، پس از میانجیگرى پسرش "معاویه بن یزید بن معاویه" مجبور به

 

 پذیرش شد و امام (ع) به منبر رفت و فرمود:ستایش خدا را که آغازى براى او نیست، جاودانه‏اى که

 

 هرگز نابود نمىگردد، و اوّلى که نقطه آغازى براى اولیّت او، و آخرى که نقطه پایانى براى او وجود

 

 ندارد، و بعد از نابودى مخلوقات پاینده است.شبها و روزها را مقدّر نمود، و سهم روزى خلق را میان

 

 آنها تقسیم کرد. پس برتر (یا: پر خیر) باد خداوند که فرمانرواى (همه موجودات) و بسیار دانا است.

 

و خطبه را ادامه داد تا اینکه فرمود: خداوند متعال دانش، بردبارى، دلیرى، بخشندگى، دوستى در دل

 

 مؤمنان را به ما عطا کرده است، و رسول خدا و جانشین او، و سرور شهیدان، و جعفر طیّار که در

 

 بهشت در پرواز است، و دو سبط این امّت (دو نوه پیامبر اکرم (ص) امام حسن و امام حسین (ع)

 

 و مهدى که "دجّال" را مىکشد، از ما است. اى مردم هر کس مرا مىشناسد که مىشناسد، هر کس

 

 نمىشناسد من با ذکر حَسَب و نَسَب خود، خود را معرّفى مىکنم: من فرزند مکّه و منایم، من فرزند

 

 زمزم و صفایم، من فرزند کسى هستم که رکن (حجر الاسود) را با اطراف عباى خود برداشت، من

 

 فرزند کسى هستم که بهتر از همه بالاپوش و زیرپوش (لباس مخصوص حج) را به تن کرد، من

 

 فرزند بهترین طواف و سعى کنندگان، من فرزند بهترین حج و (مناسک) به جا آورندگان هستم.من

 

 فرزند کسى هستم که شبانه به سوى مسجد اقصى (به معراج) برده شد، من فرزند کسى هستم که

 

 او را به سدرة المنتهى بردند، من فرزند کسى هستم که نزدیک حضرت حق گردید و نزدیکتر شد

 

تا اینکه فاصله‏اش به طول دو کمان یا نزدیکتر شد، من فرزند کسى هستم که خداوند بزرگ آنچه

 

 را که باید به او وحى نمود. من فرزند حسین کشته شده در کربلایم، من فرزند على مرتضایم، من

 

 فرزند محمّد مصطفایم، من فرزند خدیجه کبرایم، من فرزند فاطمه زهرایم، من فرزند سدرة المنتهایم،

 

 من فرزند درخت طوبى هستم، من فرزند کسى هستم که به خون خود غلطید، من فرزند کسى هستم

 

 که (حتّى) جنّیان و پریان در تاریکى بر او گریستند، من فرزند کسى هستم که پرندگان در آسمان بر

 

 او نوحه سرایى کردند.هنگامى که سخن حضرت به اینجا رسید، مردم با گریستن و ناله ضجّه سر

 

 دادند، و یزید -لعنت خداوند بر او- ترسید که آشوبى به پا شود، لذا به مؤذّن دستور داد که براى نماز

 

 اذان بگوید. مؤذن ایستاد و گفت: "أللهُ أکْبَر، أللهُ أکْبَر" این جا بود که زین العابدین (ع) فرمود:" آرى،

 

 خداوند بزرگتر، برتر، و والاتر و گرامىتر است از آنچه از آن بیم و هراس دارم و مىپرهیزم.

 

"وقتى مؤذّن گفت: "أشْهَدُ أنْ لَا إِلهَ إِلّا الله" امام (ع) فرمود: "آرى، با هر گواهى دهنده گواهى مىدهم

 

 و از طرف هر انکار کننده مىگویم که معبود و پروردگارى جز او وجود ندارد." هنگامى که مؤذّن گفت:

 

"أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله" امام (ع) عمامه خود را از سر برداشت و به مؤذن فرمود: "به حق این محمد

 

 (که اسم او را بردى) از تو مىخواهم که یک لحظه سکوت اختیار کنى. سپس رو به یزید نمود و فرمود:

 

 "اى یزید! این رسول عزیز و گرامى جدّ من است یا جدّ تو؟اگر بگویى: جدّ توست، همه آگاهان مىدانند

 

 که دروغ مىگویى؛ و اگر بگویى: جدّ من است، پس چرا پدر مرا از روى ظلم و ستم کشتى و اموال او

 

 را به تاراج بردى و زنانش را اسیر گرفتى؟"حضرت این سخن را فرمود و سپس رو کرد به لباس خود و

 

 آن را شکافت و سپس گریست و فرمود:"به خدا سوگند، کسى که در دنیا جدّ او رسول خدا باشد جز من نیست،

 

 پس چرا این مرد پدر مرا از روى ظلم و ستم کشت و ما را مانند رومیان اسیر گرفت؟" سپس فرمود:

 

 " اى یزید! آیا این کار را مىکنى و آنگاه مىگویى:محمد، رسول خدا است، و رو به قبله مىکنى؟! واى بر تو

 

 از روز قیامت، آنجا که خصم و شاکى تو جدّ و پدرم خواهند بود."در این زمان یزید با فریاد به مؤذن گفت

 

 که نماز را به پا دارد، و میان مردم سر و صدا و غوغاى عظیمى واقع شد، لذا برخى نماز گزاردند، و

 

 برخى نماز نگزارده متفرّق شدند

 

صحیفه ی سجادیه

در میان دعا هایی که از پیشوایان گرامی ما به یادگار مانده (صحیفه ی سجادیه)از چهارمین امام همچون

 

 آفتاب می درخشد.صحیفه ی سجادیه شامل 54 دعا است که در اینجا معنی دعای هشتم را می نویسم:

 

در پناه بردن به خدا از ناملایمات و اخلاق ناپسند و کارهای زشت(عنوان دعای هشتم)

 

بار خدایا به تو پناه می برم ازطغیان حرص و سرکشی خشم.وغلبه حسدوکمبود شکیباییوکمی قناعت

 

 واز بدخویی و فشار شهوت وچیره شدن تعصب وپیروی هوس وسرپیچی از هدایت وخواب غفلت

 

 وکوشیدن بیش از حاجات و برگزیدن باطل بر حق و پافشاری بر گناه و کوچک شمردن کناه و بزرگ

 

 شمردن طاعت و رقابت وهمسری کردن با توانگران وخوار شمردن تهیدستان وبدرفتاری با زیر دستان

 

 وناسپاسی به کسی که به ما نیکی کرده است واز آنکه ستمگری را کمک کنیمویا در یاری ستمدیده ای

 

 کوتاهی نماییم و آنچه حق ما نیست بخواهیم ویا ندانسته درعلم دین چیزی بگوییم.وپناه می بریم بتو از

 

 آنکه قصد خیانت به کسی داشته باشیم.ویا به کردار خود ببالیم وآرزوی دور و دراز نماییم و پناه می بریم

 

 به تو از بدی باطن و از ناچیز شمردن گناه کوچک واز آنکه شیطان بر ما چیره گردد یا روزگار  مارا به

 

 بلا ها گرفتار سازد یا سلطانبه ما ستم کند.و پناه می بریم به تو از زیاده روی واسراف واز نداشتن روزی

 

  به قدر کفایت وپناه می بریم به تواز شماتت دشمنان ونیاز به امثال واقران و زیستن در سختی و مردن

 

 بدون آمادگی وبه طور ناگهانیوپناه می بریم به تو از حسرت بزرگ ومصیبت عظیم و بدترین بد بختی

 

 وبدی عاقبت و محرومیتاز پاداش نیک و گرفتاری به عذاب پروردگارا بر محمد وآلش درود فرست

 

 و من و همه ی مردان و زنان با ایمان را بر رحمت خودت از همه این بدیها در پناه گیر.

 

 یا ارحم الراحمین.

 

رساله ی حقوق

یکی دیگر از آثار پر ارجی که از امام سجاد(ع)به جای مانده (رساله ی حقوق)است که در کتابهای

 

 کهن دانشمندان شیعه از آن یاد شده و همه ی آن در کتاب (تحف العقول)ونیز کوتاه شده آن در کتابهای

 

(من لا یحضره الفقیه)و(خصال)و(امالی)نقل شده است .چند تا از این حقوق را می نویسیم:

---------------------

«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق خدا»

 

و اما حق بزرگ خدا بر تو این است که او را بندگى کنى و هیچ چیز و هیچکس را انباز او نسازى،

 

 پس هر گاه این کار را مخلصانه انجام دادى، خداوند بر خود فرض مىکند که امر

 

«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق نماز»

 

و حق نماز آن است که بدانى، آن هجرتى است به سوى خداى عزوجل، و تو در حال نماز، در مقابل

 

 خداى گرانقدرو شکوهمند ایستاده‏اى. هنگامى که این را دانستى، در جایگاه بنده خوار کوچک مشتاق

 

 نگران امیدوار ترسان امیدوار بیچاره‏اى قرار مىگیرى که، آن کسى را که در برابرش ایستاده‏اى

 

 بزرگ دانسته و با آرامش و هیبت، عظمت مقامش را پاس مىدارى، و با قلبت به نماز روى آورده،

 

آن را با تمام حد و مرزها و حق هاى لازم برپا مىدارى دنیا و آخرتت را کفایت کند.

 

«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق مادر»

 

و حق مادرت این است که بدانى: او بگونه‏اى تو را حمل کرده است که هیچکس کس دیگر را حمل

 

 نمىکند، و از میوه قلبش بگونه‏اى تو را تغذیه کرده است، که هیچکس چنین لطفى به کس دیگر نمىکند،

 

 و او تو را با تمام وجود و سراسر اندامش حفظ و نگاهبانى کرده، و باکى نداشته است که خود گرسنه باشد

 

 و تو را سیر کند، و خود تشنه بماند و تو را سیراب سازد، و خود برهنه باشد و تو را بپوشاند، و خود در

 

 معرض تابش شدید آفتاب قرار گیرد، ولى براى تو سایه‏اى از محبت ایجاد کند، و خود رنج بیدارى کشد

 

 ولى آسایش تو را فراهم سازد، و از سرما و گرما حفظت کند، تا تو از آن او باشى، پس هر آینه تو، توان

 

 سپاسگزارى او را ندارى مگر به کمک خدا و مددرسانى او

 

«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق پدر»

 

و اما حق پدرت این است که بدانى: او منشأ و ریشه وجود تو است، و اگر او نبود تو نبودى، پس هر گاه

 

 در خود چیزى دیدى که خودپسندى و اعجاب تو را بر مىانگیزد، بدان که اصل و ریشه این نعمت پدرت

 

 مىباشد، پس خدا را ستایش کن و او را بر این نعمت سپاسگزار باش. «و هیچ قدرت و توانى جز در

 

 پناه خدا وجود ندارد.

 

 

«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق کوچکتر»

 

و حق کوچکتر (از لحاظ سنى) دلسوزى براى او در امر آموزش، و بخشش او، و پوشیدن عیب هایش و

 

 مدارا با وى و کمک کردن به اوست

 

«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق بزرگتر»

 

و حق بزرگتر (از لحاظ سنى) این است که: او را بخاطر سنش احترام کرده، و بخاطر سبقت او بر تو در

 

 اسلام، او را بزرگ شمارى، و در مقام خصومت و جدل مقابله با او را رها کنى، و در هیچ مسیرى بر او

 

 سبقت و تقدم نجوئى، و با او لجاجت نورزى، و اگر او اقدام به لجاجت با تو کرد، او را تحمل کرده، و بخاطر

 

 حق سبقت در اسلام و احترام آن، او را عزیز و گرامى دارى

 

 

 

«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق کسى که تو را براى...»

 

و حق کسى که تو را براى رضاى خدا خشنود کند، این است که: ابتدا خدا را شکر کنی و بعد از او تشکر کنی.

 

«رسالة الحقوق امام سجّاد (ع) / حق برادر»

و اما حق برادرت این است که بدانى: او دست، و ارزش و عظمت، و نیرومندى تو است، او را بعنوان سلاحى

 

 در نافرمانى خدا بکار مگیر، و از او بشکل ابزارى براى ظلم به آفریدگان خدا سود مجوى، و یارى او را بر

 

 دشمنش و دلسوزى و پند و اندرز به او را رها نکن، پس اگر مطیع خداوند بود که با او چنین روشى داشته باش،

 

 و الاّ باید خداوند برایت گرامىتر باشد، (و هیچ نیرو و قدرتى جز به عنایت خداوند وجود ندارد خداى را ستایش

 

 کرده و از او تشکر کنی . (6)

 

بارالها! مادام که عمر من در طاعت تو صرف گردد مرا زنده بدار و هرگاه عمرم چراگاه شیطان شود پیش از

 

آنکه گرفتار خشم و غضب تو گردم جانم را بستان امام سجاد(ع)

 

میلاد امام سجاد بر تمامی مسلمانان مبارک باد

 

1_زندگانی امام سجاد(ع)

2_مسارالشیعه شیخ مفید ص 34

3_سوره آل عمران آیه ی 134

4_ارشاد شیخ مفید ص240

5_احتجاج طبرسی ص 166

6_رساله حقوق امام سجاد (ع)

عشق است ابوالفضل

 

                                           عباس

                                

ای پیش لب تو آب حیران عباس       وای غیرت تو کمال انسان عباس

 

خشکیده  مباد  لعل  دریایی  تو       چون هست لب تو عین ایمان عباس

         

شخصیت اشخاص در زندگی آنها پدیدار است و از برجسته ترین سطور زندگی حضرت

 

عباس مواسات و حق و برادری و غیرت و فتوت و جوانمردی و شجاعت و ثبات رای و

 

پافشاری در راه عقیده و وفاداری و خویشاوندی است. تولد قمر بنی هاشم حضرت عباس

 

در تاریخ شب چهارم شعبان سال 24 هجری در مدینه رخ داد و پنجمین اولاد پسر حضرت

 

علی (ع)است.

 

شیعیان مژده که اسرار خفی گشت پدید              هاتف از غیبت بیامدو بما داد نوید

 

که شب چهارم شعبان به یقین می باشد              مولد حضرت عباس ابوالفضل رشید

 

پس از حضرت زهرا (س) امیرمومنین به برادرش عقیل فرمود :برای من زنی از قبیله

 

شجاع وقهرمان و مردانی با شخصیت  عرب انتشاب کن تا پسر شجاعی بیاورد .

 

عقیل فاطمه دختر حزام بن خالد بن ربیعه بن عامربن کلاب را معرفی کرد که از لحاظ

 

پدرو مادر هردو از قبایل معروف دلیر عرب بودند پدرش از قبیله کلاب و مادرش از

 

قبیله هوازن گفت در تمام عرب شجاع تر و دلاورتر از پدران او نیست. علی (ع) فاطمه

 

را به زنی گرفت و او چهار پسر آورد و لذا معروف به ام البنین شد.

 

1_ عباس قمر بنی هاشم ( ابوالفضل)2_ عبدالله3_جعفر4_عثمان

 

ام البنین که دارای شجاعت شهامت و تربیت نیکو و قامت رشید بود و از امیرالمومنین چهار

 

 پسر آوردکه عباس 37سال و عبدالله25سال و عثمان 21سال و جعفر 19سال عمر کردندو

 

هر چهار در کربلا شهید شدند.عباس دارای جمالی زیبا وصورتی وجیه بود قد بلند رشید و

 

شجاعتی داشت که اورا اطلس می گفتند. در صورت و سیرت دارای مقام شامخی از سجایای

 

 نفسانی و فظایل اخلاقی بود.قمر بنی هاشم مورد علاقه مادرش بود و لذا تربیت نیکوئی به او

 

 کرد خاصه وقتیکه فهمید حضرت علی این زن را برای پیدا کردن یک پسر شجاع و قهرمان و

 

 مودب و با تربیت گرفته ام البنین تمام حواس وهمت خودرا صرف تربیت وادب عباس کرد و

 

 او شباهت تام به پدرش داشت ودر جنگها همان استقامت و پافشاری و شجاعت و قوت بازو و

 

 ایمان قوی و اراده استوارو قوف کامل بر رموز جنگ داشت .

 

سطور برجسته زندکی عباس نمونه ای از برازندگی و فضیلت است که به پاس آن مناصبی گرفت

 

(مدال لیاقت) و فرامینی دریافت کرد در جنک صفین 15 ساله بودکه سپهسالاری وعلمداری و صاحب

 

منصب کشیک خیام و دربان مخصوص و وزیر مشاور و سقا و فرماندهی قشون از مناصب عباس بود.

 

بر اسبهای قوی هیکل هم که سوار می شد پاهای او بر زمین می کشید. امام صادق (ع) فرمود:عموی

 

 ما ابوالفضل دارای بصیرت نافذ و ایمان محکم بود.

 

پرچمدار:یکی دیگر از نکات مورد توجه این بود که باید پرچم به دست اشجع ناس جسما و روحا

 

سپرده شود تا در تشکیلات نظامی فرمانده کل زیر پرچم قرار گیرد و سرنگون شدن پرچم به فتح

 

و ظفر جبهه تمام می شد و لذا بیشتر از هر چیز در جنگ می کوشیدند پرچم دار را بکشند و پرچم

 

را سرنگون کنند . پیغمبر اسلام در تمام جنگها اسلام پس از حمزه پرچم را به دست علی (ع)دادو

 

هیچ وقت پرچم از دست او سرازیر نشد . حضرت علی از25 سالگی پرچمدار بود و چنان قدرت

 

و شجاعت و قوت بازو را نشان داده بود که قتالین عرب از او به خود می لرزیدند.

 

                                      پرچمدار عشق عباس

 

پرچمداری ابالفضل العباس :این پرچم فتح و ظفر پس از علی ده سال در دست امام حسن آرام بود و

 

 ده سال دست امام حسین در خانه اهل بیت محفوظ ماند تا روز عاشورا همان پرچم پیامبر را مام حسین

 

برافراشت و به دست ابوالفضل العباس داد و از اینجا مقام عباس معلوم می شود و شجاعت و قهرمانی

 

قوت دل و بازوی عباس ظاهر می گرددشرف و مقام وعظمت و شجاعت عباس از این منصب معلوم

 

 می شود امام حسین برادرش را تربیت شده مهد ولایت علوی می دانست برجم را به او سبرد و او دارای

 

شخصیتی بود که همه عرب از او بیمناک و لرزان بودند ثبات قدم و قدرت نفس و قوت بازو و شهامت

 

و شجاعت عباس اسباب بیم آن همه سپاه شده بود که چون عباس با پرچم بیرون می آمد گویا شیر

 

غضبناک به طرف روباهان حمله می کرد.

 

تشبیه کردن عباس به شیر غضبناک از نظرتنزل تشبیه برای معرفی است زیرا قافیه سخن و میدان

 

کلمات کوتاه است که شجاعت عباس را شرح دهد عباس با یک صولتی مانند صولت علی مرتضی

 

با یک التفاتی کثیر الالتفات مانند پدر چابک و چالاک به میدان می رفت با این فرق که علی در جنگها

 

گرسنه و تشنه و نگران العطش اطفال و حراست اهل حرم نبود عباس در شرایطی بود که پدرش

 

نبود و معلالک گویا دست علی او آستین عباس بیرون آمده می جنگد و پرچم را حفظ می کند عباس

 

تا آخرین نفس که دیگر مردی نبود پرچم را حفظ کرد و خود با پرچم سرنگون شد نه آنکه پرچم قبل

 

از عباس سرنگون شده باشد.

 

چهارم شعبان روز میلاد علمدار وادی طف حضرت عباس بن علی بر مسلمانان مبارکباد.

مظلوم حسینم

ای  گشته  فلک  منور  از  رای  حسین             افتاده ملک چو سایه در پای حسین

 

شد رنگ قمر عارض از زیبای حسین              طوبی خجل از قامت رعنای حسین

 

ای  گشته عیان  به  نزد  اقبال  حسین              دانسته  ز قول  نبوی  حال  حسین 

 

خواهی که خداوند  تو را  دارد دوست             در  دل   جاده   محبت   آل   حسین

 

 

                                     مولودیه امام حسین

        

جهان زخرمی امشب بهشت روح افزاست              بهرکجاکه روی خیمه طرب برپا است

 

چه نور کرده تجلی که دسته دسته ملک               روان به  عالم  سفلی  ز عالم  بالا است

 

مگر جال خدا گشته جلوه گر که امشب                حریم فاطمه غرق فروغ نوروضیا است

 

زمن مپرس که این حسن دلبری ازکیست               زمن مپرس فلک را بساط بزم چراست

 

بهوش  باش درامشب که ساکنان  فلک                ندا  کنند  که  میلاد  سید  شهد ا  است

 

رسیده  مزده   که   در   سرای   علی                 قدم نهاد عزیزی که مادرش زهراست

 

طلوع  کرده  ز اوج سپهر  خورشیدی                 که چهره فلک ازحسن عارضش زیباست

 

شهیکه منبع فیض است و خاندان کرم                شهیکه مظهرفیض وکمال وجود وعطاست

 

مهی که نور جمالش چراغ  اهل طریق                شهی که کاخ جلا لش پناه اهل صفا است

 

بسیرت او چه  یکی آفتاب  بزم  افروز                بصورت او چو یکی  ما انجمن آراست

 

چه صورتی که مصوردراوست صورت حق            چه سیرتی که مجسم در اوصاف خداست

 

شده است جلوه گرامشب خجسته مولودی             که   ذاتش   آینه   ذات   قادر   یکتاست

 

چه لاله که از او دشت عشق شد رنگین                چه لاله که فروزنده  شهع بزم و فا است

 

طلیعه ای  که منور  زنور عارض  او                  گهی حریم و گهی دیر راهب و ترسا است

 

دری که زیورفرش است وگشواره عرش                گلی که زینت دوش رسول هر دو سر است

 

بلند مرتبه  شاهی  که ب رفراز سپهر                   لوای سلطنت او همیشه پا بر جا است

 

چنان نهاده   براه رضای  دوست  قدم                  که گررودسروجانش براه دوست رضااست

 

فلک به پیش سپهرجلال  رفعت  او                     چو قطره  ایست که  اندرمقابل  دریاست

 

کسیکه راه تو بوید نصیب اوشادی است              دلیکه مهر تو جوید زبند  غصه رهاست

 

هوای کوی تو همچو بهار جان پرور                صفای خاک توهمچوبهشت روح افزاست

 

هر آن کلام به مدح تو آرام نیکواست                هرآن سخنکه به وصف ت پرورم شیواست

 

سوم شعبان روز ولادت آقا و مولای آفرینش حضرت سیدالشهدا بر تمامی مسلمانان مبارک باد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سید شباب اهل الجنه

 

ای  گشته  فلک  منور  از  رای  حسین             افتاده ملک چو سایه در پای حسین

 

شد رنگ قمر عارض از زیبای حسین              طوبی خجل از قامت رعنای حسین

 

ای  گشته عیان  به  نزد  اقبال  حسین              دانسته  ز قول  نبوی  حال  حسین 

 

خواهی که خداوند  تو را  دارد دوست             در  دل   جاده   محبت   آل   حسین

 

 

 

 

                                     مولودیه امام حسین

        

جهان زخرمی امشب بهشت روح افزاست              بهرکجاکه روی خیمه طرب برپا است

 

چه نور کرده تجلی که دسته دسته ملک               روان به  عالم  سفلی  ز عالم  بالا است

 

مگر جال خدا گشته جلوه گر که امشب                حریم فاطمه غرق فروغ نوروضیا است

 

زمن مپرس که این حسن دلبری ازکیست               زمن مپرس فلک را بساط بزم چراست

 

بهوش  باش درامشب که ساکنان  فلک                ندا  کنند  که  میلاد  سید  شهد ا  است

 

رسیده  مزده   که   در   سرای   علی                 قدم نهاد عزیزی که مادرش زهراست

 

طلوع  کرده  ز اوج سپهر  خورشیدی                 که چهره فلک ازحسن عارضش زیباست

 

شهیکه منبع فیض است و خاندان کرم                شهیکه مظهرفیض وکمال وجود وعطاست

 

مهی که نور جمالش چراغ  اهل طریق                شهی که کاخ جلا لش پناه اهل صفا است

 

بسیرت او چه  یکی آفتاب  بزم  افروز                بصورت او چو یکی  ما انجمن آراست

 

چه صورتی که مصوردراوست صورت حق            چه سیرتی که مجسم در اوصاف خداست

 

شده است جلوه گرامشب خجسته مولودی             که   ذاتش   آینه   ذات   قادر   یکتاست

 

چه لاله که از او دشت عشق شد رنگین                چه لاله که فروزنده  شهع بزم و فا است

 

طلیعه ای  که منور  زنور عارض  او                  گهی حریم و گهی دیر راهب و ترسا است

 

دری که زیورفرش است وگشواره عرش                گلی که زینت دوش رسول هر دو سر است

 

بلند مرتبه  شاهی  که ب رفراز سپهر                   لوای سلطنت او همیشه پا بر جا است

 

چنان نهاده   براه رضای  دوست  قدم                  که گررودسروجانش براه دوست رضااست

 

فلک به پیش سپهرجلال  رفعت  او                     چو قطره  ایست که  اندرمقابل  دریاست

 

کسیکه راه تو بوید نصیب اوشادی است              دلیکه مهر تو جوید زبند  غصه رهاست

 

هوای کوی تو همچو بهار جان پرور                صفای خاک توهمچوبهشت روح افزاست

 

هر آن کلام به مدح تو آرام نیکواست                هرآن سخنکه به وصف ت پرورم شیواست

 

سوم شعبان روز ولادت آقا و مولای آفرینش حضرت سیدالشهدا بر تمامی مسلمانان مبارک باد.

 

 

 

 

شعبان

به نام خدا

 

و اما چگونگی بهره مندی از من در غیبتم چونان بهره مندی از خورشید است آنگاه که

 

ابرآن را از دیدگان پنهان می دارد . بی شک من(موجب) امن و امانم برای اهل زمین

 

همانگونه که ستارگان (وسیله) امانند برای اهل آسمان.

                                                                   بحارالانوار 52 /92

 

 بدانکه شعبان ماه بسیار شریفی است و منسوب است به حضرت سید انبیا  صلی الله علیه

 

 و آله و آن حضرت این ماه را روزه می داشت و وصل می کرد به ماه رمضان و می

 

فرمود:شعبان ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بدارد بهشت اوراواجب شود

 

 و از حضرت صادق (ع) روایت استکه چون ماه شعبان داخل می شد حضرت امام زین

 

العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع می نمود و می فرمود:ای گروه اصحاب من می

 

دانید این چه ماهی است این ماه شعبان است و حضرت رسول الله صلی الله علیه واله می

 

فرمود روزه بدارید در این ماه برای محبت پیغمبر خود و برای تقرب به سوی پروردگار

 

 خود بحق آن خدایی که جان علی بن الحسین به دست اوست سوگند یاد می کنم که از پدرم

 

حسین بن علی علیهما السلام شنیدم که فرمودشنیدم  از امیر المومنین علیه السلام که هرکه

 

روزه دارد شعبان را برای محبت پیغمبر خداو تقرب به سوی خدا دوست دارد و خدا او را

 

نزدیک گرداند او را به کرامت خود در روز قیامت و بهشت را برای او واجب گرداند .....

 

رسول خدا صلی الله علیه واله می فرمود که روزه دو ماه (که شعبان و رمضان باشد توبه

 

ومغفرت است از خدا و بدانکه اعمال این ماه شریف بر دو قسم است. اعمال مشترکه و

 

اعمال مختصه .

 

اما اعمال مشرکه که پس از آن چند امر است اول هر روز هفتادمرتبه بگویید:

 

استغفر الله و اسئله التوبه

 

دوم هر روز هفتاد مرتبه بگویید

 

استغفر الله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم الحی القیوم و اتوب الیه

 

و در بعضی روایات الحی القیوم پیش از الرحمن الرحیم است و عمل به هر دو خوب است

 

واز روایات مستفاده می شود که بهترین دعا ها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر که

 

هر روز از این ماه استغفار کند هفتاد مرتبه مثل آنست که هفتاد هزار در ماههای دیگر

 

استغفار کند سوم صدقه دادن در این ماه است اگر چه به نصف دانه خرمایی باشدتا حق تعالی

 

بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند از حضرت صادق (ع) منقولست که از آن جانب سوال

 

کردند از فضیلت روزه رجب فرمود : چرا غافلید از روزه شعبان را وی عرض کرد.یابن

 

رسول الله چه ثواب داردکسی که یک روز از ماه شعبان را روزه بداردفرمود به خدا قسم

 

بهشت ثواب اوست عرضکرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟

 

فرمود: صدقه دادن و استغفار. هرکه صدقه دهد در ماه شعبان حق تعالی آن را تربیت کند.

 

همچنان که یکی از شما شتر بچه اش را تربیت می کند تا آنکه در روز قیامت برسد به

 

صاحبش در حالی که به قدر کوه احد شده باشد.چهارم در تمام این ماه هزار بار بکوید:

 

لا اله الا الله و لا نعبد الا ایاه مخلصین له الدین و لو کره المشرکون

 

که ثواب بسیار دارد از جمله انکه عبادت هزار ساله در نامه عملش بنویسند و پنجم در

 

هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز کند در هر رکعت بعد از حمد صد مرتبه توحید و

 

بعد از سلام صد بار صلوات بفرستد تا حق تعالی بر آورد هر حاجتی که دارد از امر

 

دین و دنیای خود و روزه اش نیز فضیلت داردو روایت شده که در هر روز پنجشنبه

 

ماه شعبان زینت می کنند آسمانها را پس ملائک عرض می کند خداوندا بیامرز روزه_

 

داران این روز را و دعای ایشان را مستجاب گردان ودر خبر نبوی است که هرکه

 

روز دوشنبه و پنجشنبه ماه شعبان را روزه دارد حق تعالی بیست حاجت از حوائج

 

دنیا و بیست حاجت از حاجتهای آخرت او را بر آورد . ششم در این ماه صلوات بسیار

 

فرستد. هفتم در هر روز شعبان در وقت زوال و درشب نیمه آن بخواند.

 

صلوات مرویه از حضرت سیدالساجدین را که عبارت است از:

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد شجره النبوه و موضع الرساله و مختلف الملا ئکه

 

و معدن العلم و اهل بیت الوحی اللهم صل علی محمد و ال محمد الفلک الجاریه فی

 

اللحج الغامره یامن من رکبها و یغرق من ترکهاالمتقدم  لهم مارق و المتاخرعنهم

 

زاهق واللازم........