پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

یا زینب

خواب بودم سخن عشق تو بیدارم کرد                         مست بودم نفس قهر تو هشیارم کرد 

 ولادت با سعادت حضرت زینب(س) بر تمامی عاشقان مبارک باد

 

 

  منم که روز اول به فکر اخر بودم                            به دامن پیغبر فکر برادر بودم

به دامن هر که شدم  ز دوری تو نالیدم                      فقط در ان میانه من تو را که دیدم خندیدم

 جه زینتی را امشب خدا به حیدر داده                       به دو برادر اینک یکانه خواهر داده                            ببین به بیت فاطمه یگانه کوکب تابان است

سقای‌ دشت‌ کربلا
حجة‌الاسلام‌ جناب‌ آقای‌ سید حسن‌ صحفی‌ قمی‌، از پسر صاحب‌ داروخانه‌ جوهرچی‌ واقع‌ درسرچشمه‌ تهران‌ نقل‌ کردکه‌ گفت‌:
مرحوم‌ پدرم‌ به‌ درد چشمی‌ مبتلا شد که‌ در نتیجه‌ آن‌ بینایی‌ خویش‌ را از دست‌ داد. وی‌ پیش‌ چنددکتر رفت‌ و دوتن‌ از دکترهای‌ معالجش‌ به‌ وی‌ گفتند باید عمل‌ کنید تا چشم‌ شما بهبودی‌ یابد.
برایش‌ نوبت‌ زده‌ بودند. شبی‌ که‌ فردایش‌ باید عمل‌ می‌شد، توسّل‌ پیدا می‌کند و در خواب‌ به‌ اومی‌گویند: این‌ شعر را تکرار کن‌!
فرزندش‌ می‌گفت‌: یکدفعه‌ دیدیم‌ نصف‌ شب‌ از خواب‌ بیدار شده‌ و می‌گوید:
سقای‌ دشت‌ کربلا ابوالفضل‌دستهای‌ تو از تن‌ جدا ابوالفضل‌
این‌ ذکر را تکرار کرد تا صبح‌ طالع‌ شد. فردا که‌ برای‌ عمل‌ نزد دکتر معالجش‌ رفت‌ و دکتر دوباره‌ به‌معاینه‌ او پرداخته‌ و در باب‌ بیماری‌ وی‌ بررسی‌ دقیقی‌ به‌ عمل‌ آورد، دید اثری‌ از بیماری‌ در چشم‌او نمی‌باشد! با شگفتی‌ از وی‌ پرسیده‌ بود: چه‌ کردی‌؟!
گفته‌ بود: هیچ‌، در خواب‌ به‌ من‌ گفتند: این‌ ذکر را بگو:
سقّای‌ دشت‌ کربلا ابوالفضل‌دستهای‌ تو از تن‌ جدا ابوالفضل‌
بیدار که‌ شدم‌ دیدم‌ چشم‌ من‌ سالم‌ می‌باشد! بلی‌ این‌ است‌ کرامت‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ العبّاس‌. برمنکرین‌ این‌ گونه‌ کرامات‌ لعنت‌.

    ختم‌ یا کاشف‌ الکرب‌ را خواند شفا گرفت‌:
خطیب‌ بزرگوار، حجة‌الاسلام‌ والمسلمین‌ آقای‌ حاج‌ شیخ‌ محمّد علی‌ رسولی‌ اراکی‌، دریادداشتهای‌ خویش‌ به‌ نقل‌ دو کرامت‌ پرداخته‌اند که‌ بترتیب‌ یاد می‌کنیم‌:
1. در تیرماه‌ سال‌ 1368 شمسی‌ مطابق‌ با ذیقعدة‌الحرام‌ سال‌ 1409 ِ، در بیمارستان‌ فیروزآبادی‌بستری‌ بودم‌. روزی‌ دیدم‌ دکتر سیّد مصطفی‌ بهشتی‌، پزشک‌ معالج‌ من‌، دیر به‌ بیمارستان‌ آمد و درعین‌ حال‌ ناراحت‌ نیز هست‌. سؤال‌ کردم‌: وضع‌ و حال‌ شما امروز مثل‌ همیشه‌ نیست‌؟!
گفت‌: دخترم‌ را، که‌ در یکی‌ از بیمارستانهای‌ تهران‌ بستری‌ است‌، عمل‌ کرده‌اند و وضع‌ ناراحت‌کننده‌ای‌ دارد. همان‌ شب‌ بعضی‌ از بستگانم‌ از قم‌ به‌ بیمارستان‌ فیروزآبادی‌ آمدند و امانت‌حضرت‌ آیة‌الله العظمی‌ آقای‌ گلپایگانی‌ را به‌ من‌ رساندند. ایشان‌ شنیده‌ بودند که‌ من‌ مریض‌ شده‌ ودر بیمارستان‌ بستری‌ هستم‌، لذا شیشة‌ آبی‌ راکه‌ با تربت‌ حضرت‌ سیّدالشهدا ممزوج‌ شده‌ بود،برای‌ من‌ فرستاده‌ بودند. بنده‌ مقداری‌ از آن‌ را خوردم‌ و قطره‌ای‌ را نیز به‌ چشم‌ خود مالیدم‌ وفردای‌ آن‌ روز، دکتر را صدا زدم‌ واز وضع‌ دخترش‌ سؤال‌ کردم‌. تو ضیح‌ داد و گفت‌: احتیاج‌ به‌ دعادارد.
گفتم‌: وقتی‌ بناشد از بیمارستان‌ بروید هدیه‌ای‌ به‌ شما می‌دهم‌ که‌ آقا فرستاده‌ است‌. نزدیک‌ ظهرآمدو من‌ شیشه‌ را دادم‌، و گفتم‌: امشب‌، درفلان‌ ساعت‌ معین‌، من‌ مشغول‌ ختمی‌ می‌شوم‌.شماساعتی‌ بعد از آن‌، مقداری‌ از این‌ آب‌ را به‌ او بدهید بخورد ان‌شاءالله مؤثراست‌. آن‌ شب‌، درساعت‌ مقرر توسّل‌ به‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ (ع‌) را شروع‌ کردم‌ وبعد نیز ختم‌ «یاکاشف‌ الکرب‌ عن‌وجه‌ الحسین‌ (ع‌) اکشف‌ کربی‌ بحق‌ اخیک‌ الحسین‌ (ع‌)» را دو سه‌ بار تکرار کردم‌. فردا دکتر آمد وشیشه‌ را نیاورد، ولی‌ خوشحال‌ بود.
گفتم‌: دکتر، حال‌ مریضه‌ چه‌ طور است‌؟
گفت‌: طبق‌ دستور شما عمل‌ شد، یک‌ ساعت‌ بعد از آن‌ مریضه‌ چشم‌ باز کرد، با آنکه‌ سه‌ روز بی‌هوش‌ افتاده‌ بود، و گفت‌: تشنه‌ام‌. مادرش‌ بقیه‌ آب‌ شیشه‌ را به‌ او داد. صبح‌ گفت‌: غذا می‌خواهم‌!به‌ دکترش‌ گفتند: دوباره‌ اورا معاینه‌ کند، وقتی‌ که‌ معاینه‌ کرد و گفت‌: خیلی‌ عجیب‌ است‌، حال‌ اوبهبود یافته‌ است‌، چه‌ شده‌؟! جریان‌ رابه‌ وی‌ گفتیم‌. گفت‌: مقداری‌ سوپ‌ هم‌ به‌ وی‌ بدهید. دادیم‌و ناراحتی‌ بی‌ پیش‌ نیامد.
دکتر گفت‌: وضع‌ او بی‌ اندازه‌ رضایت‌ بخش‌ است‌! روز بعد دکتر آمد و به‌ من‌ گفت‌: اصل‌ جریان‌ رابرایم‌ بگو، چه‌ کرده‌ای‌؟ جریان‌ آب‌ تربت‌ و نیز ختم‌ «یا کاشف‌ الکرب‌ عن‌ وجه‌ الحسین‌ (ع‌)اکشف‌ کربی‌ بحق‌ اخیک‌ الحسین‌ (ع‌)» را برایش‌ گفتم‌. بی‌ اندازه‌ خوشحال‌ شدو بعد به‌ این‌ و آن‌تذکر می‌داد. این‌ است‌ نتیجة‌ توسّل‌ به‌ حضرت‌ باب‌الحوائج‌، قمر بنی‌ هاشم‌، ابوالفضل‌ العبّاس‌(ع‌) و تربت‌ حضرت‌ سیّدالشهدا امام‌ حسین‌بن‌ علی‌ ابی‌ طالب‌ (ع‌).