پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

پرچمدار عشق

یا اباالفضل العباس

ننه علی! از ما پیش شهیدان هیچ نگو

                                  

  ننه علی! از ما پیش شهیدان هیچ نگو




دیروز خبر آمد که بالأخره پیش فرزند شهیدت رفتی؛ نه این که از او دور بوده باشی و حالا به او برسی، نه! تو در تمام سال هایی که پسرت آسمانی شده بود، در زمین، کنارش بودی و ماندی و خانه که چه بگویم، کلبه ات را در کنار آرامگاه شهیدت بنا کردی و شب و روزت را در کنار جوان شهیدت به سر کردی تا تجسمی از مهرمادری باشی در روزگاری که مهربانی ها به حراج روزمرگی ها رفته و رو به افسانه شدن گذاشته اند.


نمی دانم در آن شب های سرد زمستانی و در آن روزهای داغ بهشت زهرای تهران ، با “قربانعلی” ات چه نجواها کرده ای و در میانه اشک های مادرانه ات با او چه ها گفته‌ای.

این را نیز نمی دانم حالا که به وصال فرزند دلبندت رسیده ای و بعد از سال ها که سنگ قبر او را بغل می کردی ، اینک خودش را در آغوش گرفته ای ، به او چه ها خواهی گفت و داغ غربت سالیانت را چگونه برایش روایت خواهی کرد ؛ نباید هم بدانم ؛ حرف های مادری و فرزندی، رازهایی دوست داشتنی بین خودشان است و بس!

اما ننه علی ! تو را به آن سال های فراق و به آن قرآن درشت خطی که بارها در کلبه ات ختمش کردی ، قسمت می دهم هر چه به شهیدت می گویی بگو ، اما حال و روز ایرانی که علی تو و علی های دیگر برایش فدا شدند را برایش باز مگو! بگذار روحشان آزرده نشود.

به پسرت نگو که او و همرزمانش هر چه رشته کرده بودند را عده ای دارند به اسم همان شهیدان پنبه می کنند! نگذار خبر دار شود که عده ای با اسم ارزش ها ،چنان به جان بیت المال افتاده اند و آن را چنان با حرص و ولع می بلعند که جهانی انگشت حیرت به دهان گرفته است و تازه کلی هم طلبکار هستند و قیافه هایشان حق بجانب! نگو که چنان دارند جوانان را از اسلام عزیز می رانند و بدان بدبین می کنند که میسونرهای مسیحی هم نتوانستند چنین کنند؟

چه نیازی هست اوقات قربانعلی را تلخ کنی و به او بگویی که با یاران انقلاب چه ها که نکرده اند؟! احتیاجی هم نیست درباره تازه به دوران رسیده هایی که حتی خدا را هم بنده نیستند به او چیزی بگویی. ناراحتش نکن ننه علی!

نگذار فرزندت بفهمد که هنوز که هنوز است ، خیلی ها در سرزمینش می میرند ، فقط به خاطر این که یک مشت اسکناس ندارند. هنوز کودکان معصوم سرزمینش ، تا نیمه شب در چهار راه ها فال و گل مریم می فروشند و در حسرت یک جفت دستکش قرمز رنگ اند تا نوک انگشتانشان از فرط سرما کرخت نشود. نگذار متوجه بشود که زنان و دختران زیادی تن می فروشند و نان می خرند؛ به غیرت پسر برومندت بر می خورد.

مادر جان! بی خیال این باش که به علی ات بگویی مردمی که برای رفاه شان جنگیده ، برای دادن نامه درخواست چندرغاز مساعده ، مجبورند کیلومترها پشت ماشین رؤسا بدوند و نفس نفس زنان ، نامه را به داخل ماشین شان بیندازند و بعد هم چشم به در بدوزند که جواب نامه شان کی خواهد آمد؟

تو را به خدا نگو جوان هایی مانند علی ات که روزگاری شاه بیرون می کردند و دماغ صدام بر خاک می مالیدند ، کرور کرور گرفتار تریاک و هروئین و کراک و شیشه و اکس و کوفت و زهرمار شده اند تا روزگارشان بین نئشگی و خماری بگذرد.

مهربان مادر! چکار داری به فرزندت بگویی که تشنگی خدمت ، جای خود را به شیفتگی قدرت داده است؟ چکار داری برایش بازگو کنی که برای چهار روز نشستن بر روی یک صندلی چه کار ها که نمی کنند و چه تهمت ها و انگ ها که نثار خلق الله نمی کنند؟ چکار داری بگویی که بعضی ها آنقدر دروغ تحویل مردم داده اند که حتی آبروی نداشته دروغ را هم برده اند؟! چکار داری بگویی که از ارزش هایی که علی ات به قربان آنها رفته، چه دکان هایی علم شده است؟ چه کار داری از آزادی و … .

اصلاً از آب و هوا برایش بگو … نه! این را هم نگو! علی و یاران شهیدش حتماً ناراحت می شوند اگر بدانند مردمشان با هر دم و بازدمی ، کلی سرب و دی اکسید کربن و ذرات معلق و … تنفس می کنند؛نگو که مبادا یاد خاطرات بمباران شیمیایی زمان جنگ بیفتند و خاطر نازنینشان آزرده شود.
ننه علی! مادر اسطوره ای سرزمین مادری من! اصلاً از ما و از کارهایمان هیچ به علی نگو! دلش می شکند،بگذار روحش آسوده باشد.نگذار حلاوت دیدار مادر با تلخی کارهای ما کم رمق شود… .

آه …! چه می گویم من ننه علی! لابد داری شماتتم می کنی که “پسر! مگر یادت رفته که شهیدان زنده اند و می بییند و می شنوند و اصلاً شهید نامیده شده اند چون شاهد مایند.” و ادامه می دهی: “فکر می کنی اگر من هیچ نگویم این ها هم هیچ نخواهند دانست؟”

راست می گویی ننه علی! بر من ببخش! نگرانم، نگران علی های دیگر این ملک و فرزندان شان. می ترسم کاسه صبر شهیدان به سر آید و شکایت مان را بی هیچ گذشتی نزد خدا ببرند که “خدایا ببین! ما رفتیم و عزیزترین متاع مان که جانمان است را برای دین و میهن و ناموس این ها دادیم و به خون خود غلتیدیم و حال اینان به اسم ما چه ها که نمی کنند و چه مفسده ها که به نام مصلحت مرتکب نمی شوند و چه آبرویی که از دین خودت نمی برند؟خدایا! به عذابی سخت گرفتارشان کن و تاوان خون سرخ مان را از ایشان بگیر که سخت آن را هدر دادند.”

راستی ننه علی ! فردای قیامت که علی تو و شهیدان دیگر چشم در چشم ما دوختند و گفتند: “بعد از ما چه کردید؟” چه خواهیم گفت؟ اصلاًچه داریم که بگوییم؟ بگوییم که بعد از شما افتادیم به جان هم ؛ هزار گروه شدیم و هزار کیسه دوختیم و هزار بیراهه رفتیم و کلاً یادمان رفت که حتی نفس کشیدن هایمان را هم مدیون کسانی هستیم که به خاطر ما از نفس افتاده اند و شد آنچه نباید می شد؟!

خوش به حالت ننه علی! و خوش به حالتان شهدا که رفتید و این روزهای تلخ را ندیدید!

آدم حتی رویش نمی شود که بگوید: شهیدان شفاعت مان کنید!

منبع: عصر ایران/ جعفر محمدی

یا بنت الحسین


پلکی مزن که چشم ترت درد می کند

پر وا مکن که بال و پرت درد می کند

‏آن تن که بود خسته این راه درد داشت
‏حتما که قلب خسته ترت درد می کند

‏می دانم این که بعد تماشای اکبرت
‏زخمی که بود بر جگرت درد می کند

‏با من بگو که داغ برادر چه کار کرد
‏آیا هنوز هم کمرت درد می کند؟

‏مانند چوب خواهش بوسه نمی کنم
‏آخر لبان خشک و ترت درد میکند

لب های تو کبود تر از روی مادر است
‏یعنی که سینه پدرت درد می کند

میخواستم که تنگ در آغوش گیرمت
یادم نبوت زخم سرت درد می کند

با سر چرا به دیدن این دختر آمدی؟
‏پای تو مثل همسفرت درد می کند؟

کمتر به اسب نیزه سوار و پیاده شو!
‏از هجمه های سنگ سرت درد می کند

شعر از جواد محمد زمانی



یا حسین(ع)

صدای گریه میاد از پس پرچین دلامون

کیه که بغض گرفته اش وا میشه بین صدامون

هق هقی که یادمونه از همون بچگی یامون

صدای یه مادر انگار می پیچه تو هیئتامون

پشت پرده ی زنونه لابه لای مهمونامون

صاب عزا میاد میشینه بالا دست مادرامون

اون که با دست شکسته میاد و تو کوچه هامون

شال مشکی عزا رو میندازه رو شونه هامون

اون که خاک کف پاهاش میشه سرمه ی چشامون

باچادر می گیره هر شب اشک چشم جوونارو

اون که با دم خداییش دم میده تو روضه هامون

مادری که دم میگیره بین شور و نوحه هامون

نمی از اشکای بی بی میاره گریه برامون

خط گریه از تو چشمام میاد از رو گونه هامون

رد میشه از گونه هامو می رسه روی لبامون

اخرش میریزه اشکا بروی پیرن سیامون

میون سینه زنی ها میره کربلا صدامون

کیه که زبون می گیره میگه مادرت بمیره

پس پرچین دلامون یه نفر زبون میگیره

کیه که نفس بریده میگه مادرت بمیره

هودجی که از بهشته بایه دنیا از فرشته

اومده یه قد خمیده میگه مادرت بمیره

چهار تا بانو پا رکابش غم تو چشمای پر ابش

کیه با رنگ پریده میگه مادرت بمیره

چش هیچ کس نمی بینه یه نفر میاد میشینه

صداشو هرکی شنیده میگه مادرت بمیره

 



یا صاحب الزمان(عج)

امشب لبالب می شود دخل همه خمارها

وا می شود با جام می از تشنگان افطارها

گویند کافر می شوم مست و قلندر می شوم

بی پا و بی سر می شوم سر دسته عیارها

از شوق دست افشانم و شعر جنون می خوانم و

در پای دار عشق چون حلاج ها تمارها

تسبیح و جام و مهر و می تکلیف عقل و عشق کی

من خسته ام از این همه تکرار استغفار ها

از قلب قرآن و زبور انجیل و تورات و صحف

موعود میاد برون از کل استفسارها

از پرده گر آید برون توحید می گردد فزون

بت می تراشند از قد رعنای او حجارها

جای تمام فرش ها پیش قدوم یار ما

می گسترانند انبیا عمامه ها دستارها

آیینه ی حق منجلی در آینه روی علی

تکثیر شد در آینه تا آسمان کرارها

امشب که عطرآگین فضا از بوی نرگس می شود

پای و سر و دست و دلم از شوق و بی حس می شود

از آب زمزم قطره ای بر رخ بزن بیدار شو

از جام کوثر قطره ای بر رخ بزن هشیار شو

بر لوح تقدیر دلت از عرش میاد قلم

بر بندگی اصرار کن گنجینه اسرار شو

از قیدها ازاد شو از اهل عشق اباد شو

مستشهد بین یدیه حضرت دلدار شو

هستی همه از هست او دل رابده بر دست او

بردار خود را از میان بردار شو سردار شو

دنیاست مملو از فتن روح بصیرت بی بدن

این جسم ناسوتی بنه لاهوت را طیار شو

نفس و نفس خیرات کن حب علی اثبات کن

پای رکاب نائبش مقداد شو عمار شو

نور اباصالح ببین می تابد امشب بر زمین

با حضرت روح الامین در سامره احضار شو

چون یوسف کنعان بیا در ازدحام انبیا

با رشته ی جان خودت راهی این بازار شو

بر دامن مادر گلی خوابیده از نسل علی

لالایی مادر ببین مادر منم بیدار شو

در آسمان عصمت چشم خدای دلبری

پیداست مهر مادر و برق نگاه حیدری

بیت کرم بیت خدا بیت امام عسگری

دست پر از خالی من محتاج لطف داوری

گوید فرشته زیر لب با خویشتن یاللعجب

بعد از محمد امده بار دگر پیغمبری

از هوش رفته یاسمن بر روی دامان چمن

افتاده یاس و نسترن بر شانه ی نیلوفری

جمع کمال انبیا جمع جمال اولیا رخسار ختم الواصیا

در قاب دست عسگری

عالم دم از او می زند فریاد یاهو می زند

خورشد سوسو می زند در پیش ماه دلبری

در قاب قوسینش ببین محراب جبریل امین

قد قامت ای اهل زمین سرو بلند حیدری

تامن گدای او شدم حاتم گدای من شده

دیوانه ام گر رو کنم بر استان دیگری

امشب به پای مهد تو نور دعای عهد تو

آماده کرده سینه را تا انتقام مادری

پای رکاب حضرتت وقت ظهور قدرتت

جبریل می ارد برای رو خودت شهپری

وقت قیامت ای بنازم صور اسرفیل را

خصم علی می بیند ان دم کار عزرائیل را

ای در جان یکتا تو تنهاتو و مظلوم تو

مانند مولا برتر و تنها تو مظلوم تو

ای مالک ملک و ملک فرمانروای نه فلک

حاکم به کل مردم دنیا تو و مظلوم تو

من از طفیل رو تو گشتم فضیل کوی تو

صحرای خشک و تشنه من دریا تو و مظلوم تو

ای فاصل من تا خدا ای واصل ارض و سماء

دائم تو قائم تو و واولا تو و مظلوم تو

شیرین تو و فرهاد من مستی تو فریاد من

مجنون تو یک عالم و لیلا تو و مطلوم تو

در راه تو خار و خصم من بی کس بن بی کسم

زهرا تو و حیدر تو و طه تو و مظلوم تو

ای وارث خون خدا ای زائر کرببلا

خون خواه مظلومیت زهرا تو مظلوم تو

شبنم بروی یاس تو زینتب تو عباس تو

مهتاب تو ارباب تو سقا تو و مطلوم تو

شکر خدا بر سفره مولا گدا تکریم شد

روزی ما از خرده های نان تو تقسیم شد

ای افضل فضائل امشب نثار تو

یعنی زیارت حرمش در کنار تو

حالا که در ولادت خود کربلا روی

من را ببر که گریه کنم در جوار تو

اذن دخول خوان که بسوزم در اتشت

با روضه های عمه ی محمل سوار تو

کنج خرابه با سر انگشت خود نوشت

بابا بیا که سوختم از انتظار تو

بابا پایین نشین که دیده امت بر فراز نی

رحمی نمی کند به سرت نیزه دار تو

عمدا تو را مقابل ان سنگ ها گرفت

فهمیده بود می نگرد طفل زار تو

عمدا مرا مقابل تو خیزران زدند

می دید چشمهای عمو را کنار تو

چسبیده است حلقه ی زنجیر بر تنم

بر زخمی های رگ رگ تو بوسه می زنم


شعر از حاج محمود کریمی

یا بن الزهرا(س)

 

بی تو غروب جمعه چه دلگیر می شود
سیلاب غم ز کوه سرازیر می شود
ماه فلک ستاره فشاند ز چشم خویش
خورشید پشت کوه، زمینگیر می شود
دل مرده گشته مدّعی معجز مسیح
روباه در نبودن تو، شیر می شود
بس پیر در فراق تو مُرد و بسی جوان
در انتظار آمدنت، پیر می شود
تا ما نمرده ایم، تو پا در رکاب کن
تعجیل کن عزیز دلم! دیر می شود
بی تو تسلّی دل ما، ای عزیز جان!
فریاد و اشک و سینه و زنجیر می شود
تنها به خواب، روی تو دیدیم، سیّدی!
این خواب کی به وصل تو تعبیر می شود؟
بازآ که با تو ناله تنهایی علی
از چاه کوفه سرزده، تکبیر می شود
بگشای رخ که در ورق مصحف رخت
آیات فتح فاطمه تفسیر می شود
وقتی تو ذوالفقار بگیری به دست خویش
فریاد ما به قلب عدو، تیر می شود
بر فرق دشمنان تو با نطق دوستان 

اشعار "میثم" است که شمشیر می شود  

 

 

 

میلاد امام زمان مبارک

السلام علیک یا بقیة الله (ارواحنا لک الفداء) 

    

چه شد ز آتش هجران دلم کباب نشد *** ندیدن تو برایم چرا عذاب نشد

چه شد نبودنت ای مایه حیات دلم *** برای عاشق غمدیده قدر آب نشد

ببین که حبس گنه گشته استغاثه ما *** هزار آه کشیدیم و مستجاب نشد

نیاز سال مرا به نگاه خویش بده *** از این خلاصه تر ای مهربان جواب نشد

خدا مرا به تو بیهوده مبتلا ننمود *** کسی به عشق تو دلداده بی حساب نشد

هنوز هم که هنوز است بر تو پابندم *** به جز خیال تو در سینه انقلاب نشد

بیا و از من مسکین دلی به دست آور *** دعای گوشه نشینان کم از ثواب نشد

بیا که بی تو زمانه سیاه و تاریک است *** جهان بدون تو روشن به آفتاب نشد

من از تو ساده نخواهم گذشت ای آقا *** به هر بهانه که گفتی گدا مجاب نشد

شمیم عطر زیارت وزیده ای یاران *** به شوق کرب و بلا دل تپیده ای یاران